کلیدواژههای اصلی تخصصگرایی
بحث فلسفه علم، تعریف و توافق بر علم دینی، طبقه بندی پذیرفته شده علم، روش شناسی
علمی معتبر و برگزیده، رویکرد منتخب در تخصصگرایی و اولویت نظام مسائل در تدوین
رشتههای جدید و میان رشتهای است. در ادامه تحلیلی از مطالب ارائه شده در نشست
تخصصگرایی تقدیم میشود:
اهمیت تقسیمبندی علوم
يکي از مسائلي که قبل از
ورود به تخصصگرايي در علوم حوزوي مهم است، تقسيم بندي علوم و معناي علم است.
باید ابتدا براساس تعريف خودمان از علم، طبقهبندي مربوط به خودمان داشته را باشيم
و در ذيل آن طبقهبندي، رشتههاي تخصصي ايجادکنيم. لذا اولين الزاماتي که در تخصصگرايي
علوم اسلامي نياز است، هويت يابي علوم اسلامي است؛ يعني در ابتدا درباره يک هويت مشخص
مبين مُدلَّل به تفاهم برسيم.
متاسفانه تلقي ما از نظام دانش در حوزههاي علميه، يکسان نيست. مشکل در اينجاست که
دايره و تفکيک موضوع دانشها و روشها و ابزارهاي پرداختن به اين دانشها، روشن
نيست، هويت دانشي زماني است که تکليف روششناسي يک دانش را روشن بکنيم.
ريشه بسياري از مشکلات ما در عرصه نظام آموزش و پژوهش، آشفتگي در طبقهبندي علوم و
نظام دانش ميباشد که باعث فقدان يک رويکرد تخصصي شده است. در نتيجه امروز تکليفمان
را با تحول در اين علوم به درستي نميدانيم.
برای مثال فيلسوف براي اينکه سر مقاصد خودش بايستد و به درستي اين [انديشهها] را
بسايد و در تقابل با بنياد غرب و انديشههاي ديگران، فلسفه عرضه کند، به کار
متکلمان پرداخته است. متکلمان به کار فقيهان پرداختند. اين آشفتگي، تخصصگرايي نميآورد.
ما امروز نميتوانيم درمقابل فلسفههاي رقيب-مثل فلسفه کانت- فلسفه عرضه کنيم، نه
به دليل بيبنيادي يا کممايگي نظام عقلاني بلکه اين نظام عقلاني، آسيبشناسي، آفتزدايي
نشده است.
اگر فلسفه ما کار فيلسوفان ما باشد؛ کار دقيق عقلاني فلسفه ما رشد بکند، ريزش آن
در کلام ما است و کلام ما بارور ميشود. ميتوانيم با قدرت و توان بيشتري نظريه
پردازي کلامي و کارهاي تطبيقي کنيم. اگر کلام ما رشد کند؛ سرريز آن در اصول، روش
فقه و اجتهاد ما است و اگر روش اجتهاد ما رشد کند؛ دانش فقه ما دچار تحول ميشود.
فقيه به جاي اينکه سرگرم حل قاعده الواحد يا طلب و اراده در علم اصول شود به کار
اصلي خودش بپردازد.
تخصصي شدن با پشتوانه
نقشه علمي حوزههاي علميه
تخصصي شدن حتما بايد با پشتوانه نقشه علمي حوزههاي علميه پيش برود. اين نقشه
براساس سه ملاك هدف، اقتضائات حوزه و نيازها بايد طراحي شود. در جايي که لازم است
رشتهاي را تاسيس بکنيم و در جايي که لازم است که حرکت در مرزهاي علوم و تعامل بين
آنها صورت گيرد و به سمت ميان رشتهاي يا به سمت چند رشتهاي حرکت کنيم.
بیتوجهی به ابعاد تخصصگرایی
توجه نداشتن به اين ابعاد تخصصگرایی (محتوا، منابع انساني (استاد، شاگرد، مدير) و
نظام پشتيبان علم) باعث ميشود، تخصصگرايي در پژوهش با تخصصگرايي در آموزش يا
تخصصگرايي در تبليغ و ترويج خلط شود.
حوزههاي تخصصي را ميتوان به چند قسم تقسيم کرد. بخشي از تخصصها مقوم هويت فعلي
حوزوي است که بيشتر مستقر در فقه و اصول است. اما بخش ديگری از تخصصها، تخصصهايي
است که جنبه کاربردي دارد. براي بسط فعاليتهاي خود به آنها نياز داريم.
ما قبل از ايجاد رشته تخصصي نياز داريم، اشخاص نخبهاي اين رشتهها را يک دوره 5
ساله، 6 ساله، 7 ساله،10 ساله بگذرانند، تا محتوا تولید کنیم، استاد تربيت کنيم و
نظريه بدهيم و حوزههاي علميه شيعي با نظريه خودشان وارد بحثهاي ارتباطاتي بشوند.
شتابزدگي در این کار آسیب و خسارت دارد.
در مطالعات اخير در دنيا، براي تعيين يک رشته جديد به عنوان رشته دانشگاهي،
فرآيندي تعريف شده است. به اين صورت که وقتي در يک حوزهاي، مجموعه مطالعات و
انجمنهاي مرتبط با آن حوزه به يک حد نصابي ميرسند، خروجي اين مطالعات و انجمنها
در قالب مجلات تخصصي در آن حوزه منتشر مي شود. وقتي آن مجلات به حد نصابي ميرسند؛
مستندي براي عالمان ميشودکه آن رشته را تاسيس کنند.
برای مثال «فقه تخصصی» فقهی است که از فقه عام منشعب میشود و در آن سه تخصص لحاظ
میگردد:
1. تخصص موضوعی؛
2. تخصص روشی؛
3. تخصص ساختاری.
و ... .