تاریخ انتشار :
۱۳۹۸/۱۲/۰۴
حجتالاسلاموالمسلمین عبدالحمید واسطی استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه مشهد که با تالیف کتاب نگرش سیستمی به دین و ارائه روشی جدید در دینشناسی در میان طلاب و دانشجویان شناخته شده است، پیرامون «حوزه و آینده پیشِرو» گفت: نقطه اصلی در محیط رقابت در آینده، روی فرآیندها سوار است.
حجتالاسلاموالمسلمین عبدالحمید واسطی پیرامون «حوزه و آینده پیشِرو»: نقطه اصلی در محیط رقابت در آینده، روی فرآیندها سوار است.
حجتالاسلاموالمسلمین عبدالحمید واسطی استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه مشهد است که با تالیف کتاب نگرش سیستمی به دین و ارائه روشی جدید در دینشناسی در میان طلاب و دانشجویان شناخته شده است. با ایشان درباره آینده پیشِروی حوزههای علمیه و فرآیندهایی که حوزه را به سمت آن سوق میدهد گفتگو کردهایم که مشروح آن از منظرتان خواهد گذشت:
آیندههای محتمل و مطلوب برای حوزه در نظر شما چگونه است؟
اگر کسی روندها را پیگیری کند که در آینده چه اتفاقاتی میافتد، میتواند آن را به سمتی که موردنظرش است، مدیریت کند. در فضای داخلی و خارجی، بهقدر اطلاعاتی که رصد میکنیم، آن چیزی که حرف اصلی را میزند، نرمافزارهایی است که زندگیها را اداره میکنند. منظورم از نرمافزارها، فرآیندهاست. چگونگیهایی که برای رفع نیازهای زندگی به دنبالش هستیم. کسانی دست برتر را در محیط رقابت دارند که فرآیندهای بهینه تعریف کنند. سِرِّ شرکتهای بزرگ، چه در فضای صنعتی و چه در فضای فرهنگی و چه در موقعیتهای نظامی، همین است. بهعنوان مثال اگر از شرکت گوگل الگوریتم جستجویش را بگیرید، چیزی برایش باقی نمیماند. الگوریتم جستجویش سرّش است. به جایی عرضه نمیکند و دائماً آن را بهروزرسانی میکند. طوری طراحی کرده که نسبت به موارد رقیب بهتر پاسخگویی میکند.
به نظرم نقطه اصلی در محیط رقابت در آینده، روی فرآیندها سوار است. فرایندها چگونگی انجام کارها برای رفع نیازها هستند. در محیط آشوبناک آینده اگر بخواهیم حرف دین و ایمان را جلو ببریم، پیشران اصلی تولید مدلهاست. مقصودم از مدل، پردازشی است که سبب تولید یک خروجی بهینه میشود. از آموزش، بهداشت، رسانه، تأمین اجتماعی، شهرسازی، اقتصاد، پول و بانک و چیزهای دیگر. هر چه از اینها ذکر کنید، یک سؤال اصلی روی آن سوار است که چگونه انجام شود تا نیاز را بهصورت بهینه برطرف کند؟ تمام دعواها و رقابتها روی این کلمه «بهینه» است. بهینه یعنی نسبت هزینه به منفعتش بالاتر از یک نباشد. حوزه علمیه اگر بخواهد در آینده به سمتی حرکت کند که بتواند اعمال مهندسی فکری، نرمافزاری و فرهنگی داشته باشد باید با تمام قوا، چه در آموزش برای طلاب، چه در پژوهش برای تولید علم و چه در تبلیغ برای ترویج، روی مدلهای عملیاتی متخذ از آیات و روایات بر اساس فقه جواهری، حکمت شیعی و اخلاق عرفانی حرکت کند. تا وقتی ما به کلیات بپردازیم یا به مسائل موردی بپردازیم و مدل تولید نکنیم، در عمل هیچگونه مدیریتی در فضای اجتماعی نمیتوانیم داشته باشیم و چون نیازها متوقف نمیشود، رقیب فضا را خواهد گرفت.
در حوزه آموزش، مهمترین شاخصی که در برنامهریزیهای آینده باید موردتوجه قرار گیرد، چیست؟ و برای تحقق آن چه باید کرد؟
مهمترین شاخصی که باید لحاظ شود، مجتهدپروری است. در این راستا باید دو کار انجام شود؛ ابتدا روندیابی کنیم و سپس برای مجتهدپروری، شاخصگذاری کنیم. بعد ببینم چه فرآیندهایی مجتهدپروری میکند، فاصله بین روندهای پیشبینیشده با فرآیندهای مطلوب نیز نقطه عملیاتی را مشخص میکند که در روندها چه تغییراتی باید ایجاد کرد تا به آینده مطلوب رسید.
روندها هم باید تولید شوند؟
بله، روندها باید تولید شوند. اگر این کار انجام نشود، روندهای موجود در مطالعات آیندهپژوهانه غربی عیناً در اینجا کپی میشود و ما هم به گمان اینکه از روندهای جهانی عقب نیفتادهایم، از آسیبهای موجود آن غفلت میکنیم. لذا باید شاخصهای آینده مطلوب خود را با اهرم اصلی آن در عناوین ذکر کرد. اهرم اصلی متغیری است که اگر آن را فعال کنیم، بیشترین تأثیر را در ایجاد آینده مطلوب دارد. فرض کنید در آینده مطلوب شاخص ما در آموزش، مجتهدپروری است. اهرمش، آموزشِ مهارتِ تفکر است. چون مجتهد کسی است که متفکر است، فضای حوزه موجود، حافظهمحور است و اگر قرار باشد این فضا تغییر کند و به سمت مجتهدپروری حرکت کند، اهرم اصلیش این است که به طلبهها تفکر کردن را آموزش دهیم.
لازم به ذکر است که تفکر یک طیف است که از سطح فهمِ کاربردی به سطح تفکرِ تحلیلی منتقل میشود. بعد تفکر استدلالی، نقادانه و سپس خلاق. چهار لایه از سطوح تفکر را پوشش میدهد. باید از تفکر کاربردی شروع شود و به سمت تفکر خلاق حرکت کند؛ یعنی آموزش تفکرمحوری که منجر به مهارت تفکر خلاق شود، چون خلاقیت کیمیای دنیای آینده است که همیشه بوده و بعدازاین هم خواهد بود. در روایت داریم: «العلم سلطان»، این یعنی تولید دانش دست هر کس باشد، آینده دست اوست.
رویکرد اصلی یا متغیر اصلی در حوزه پژوهش چیست؟
در پژوهش، رویکرد اصلی تولید سیستمها و مدلهاست. بهطورقطع در دو دهه آینده اگر این مدلها و سیستمها را بر اساس نگرش اسلام تولید نکنیم، همین یک مقدار دین و ایمانی که باقیمانده نیز مضمحل خواهد شد. همچنین پژوهشهای حوزه باید مهارتمحور شود. پژوهشهای مهارتمحور نیز تبدیل به محصولات قابلمصرف رقابتی شود. اگر یک کتاب دین و زندگی در حوزه تولید شود که میزان اثرگذاری آن از کتاب موجود بهطور معناداری بالاتر باشد، هیچوقت مجموعهای مثل آموزشوپرورش به سمت چاپ کتابهای مشکلدار و سطح پایین نمیرود.
در تبلیغ چطور؟
در تبلیغ هم تبلیغ تفکرساز و مسئلهمحور، اهرم اصلی است. تبلیغ اگر موضوعمحور باشد، به نتیجه نمیرسد، باید مسئلهمحور باشد؛ یعنی باید با مسئلههای مخاطب را شناسایی کرد؛ نه صرفاً مسئلههایی که الآن با آن درگیر است. خیلی وقتها مسئلههایی نیاز دارد، اما خود نمیداند. لذا باید مسئلهشناسی برای مخاطب صورت بگیرد، نیاز واقعی لمس شود و بعد پاسخ در اختیارش قرار گیرد. درهرصورت مسئلهمحوری اهرم صحیحی برای فعالسازی تبلیغ است.
طلبه از چه سنی باید درگیر تبلیغ شود؟
در وضعیت فعلی از پایه شش به بالا مناسب تبلیغ هستند، البته بسته به سن، توانایی و سابقه کاری افراد متفاوت است. اگر بخواهید یک روندی را به وجود آورید، از پایه شش به بعد افراد باید موظف باشند فعالیت تبلیغی ماه مبارک، دهه محرم، دهه فاطمیه و پنجشنبهها بعدازظهر را در برنامه خود داشته باشند.
در حوزه مسائل اخلاقی، چه رویکردی باید برای آینده موردتوجه قرار گیرد؟
به استناد مطلب قبلی، راهبرد «تفكرُ ساعةٍ افضل من عبادة سبعین سنةٍ» هم در آموزش، هم در تبلیغ، هم در سبک زندگی و فرهنگ عمومی و هم در اخلاق، رویکرد و اهرم اصلی است. موارد متعددی است که افراد بین حق و باطل مردد هستند؛ چه در افکار و چه در احساس، چه در رفتار جمعی و چه در رفتار فردی. جامعهای که در آن نهادها و افرادش به تفکر آشنا باشند و امورشان را بر اساس روشهای تفکری جلو ببرند، متعالی خواهد بود. مانند فرد منطقدان که بهطور معمولی منطقی کار میکند. جلوی مغالطهها را میگیرد. خصلت مغالطه فتنهانگیزی است. بر همین اساس اصلیترین مرکز اخلاق، تقوا است. تقوا یعنی درگیری احساس با تفکر، تقوا مفهومش مدیریت احساس توسط تفکر است. لذا کسانی که تفکرشان پیشرفت کند، مدیریت احساسشان بالا میرود، در نتیجه تقوایشان بالا میرود و زیست اخلاقی پیدا میکنند.
با همین نگاه آیندهپژوهانه نقش حوزه علمیه در تحقق تمدن اسلامی چیست؟
مأموریت حوزه که اهداف، مؤلفهها، برنامهها و نقاط بحران خود را بر اساس آن مأموریت تعریف و تنظیم میکند، تولید نرمافزار تمدن اسلام است؛ یعنی برای اینکه یک جامعه بهینه در مقیاس کلان بهترین پاسخ را به تمام سطوح نیازها بدهد، چه فرآیندهایی لازم است؟ به نظر من هر امر پیشرانی خودش یک پیشران دارد، حرکت حوزه در آینده پیشرانش توجه به نرمافزار تمدن اسلام با کلیدواژه اصلی مدلسازی است. تلاش برای مهارت مدلسازی خود یک پیشران میخواهد و آن پیشران، لمس مقیاس کلان در فضای آیندهپژوهی است. ضعف اصلی فضای حوزوی ما و از آن طرف نیاز اصلی برای حرکت حوزوی لمس مقیاس کلان است.
کسی که بداند در هجمههای بزرگ نیازها، امکانات و افکار را چگونه باید مدیریت کرد، میتواند در مقیاسی بزرگ فعالیت کند. در لمس مقیاس کلان اگر نگاه کنیم، میبینیم مأموریت ادیان ارتقای مقیاس تفکر آدمهاست، آدمها در مقیاس خرد فکر میکنند، اما ادیان میگویند مقیاس تفکرت را از خرد به کلان ارتقا بده. فقط خود را نبین و بقیه انسانها و موجودات را هم ببین، فقط الآن را نبین، گذشته و آینده را هم در نظر بگیر، فقط این عالم را نبین، عوالم فعال دیگر را هم ببین. تا وقتی طلبههای ما نیازها را در مقیاس کلان لمس نکنند، نه در علوم عقلی، نه در فقه و نه در اخلاق، اتفاقی نخواهد افتاد. فقه، اخلاق و علوم عقلی موجود لازماند، بدون اینها طی کردن مسیر ممکن نیست، اما کافی هم نیست و نیاز به بستههای تکمیلی دارد؛ از اصلیترین بستههای تکمیلی درسنامه آشنایی با مقیاس کلان است.
برای دستیابی به این منظور، طراحی سازهها و فرآیندهای مطلوب، نقطه اصلی جهش و تحول فضای حوزه از خرد به کلان و قدرت اداره نیازهای آینده است. اگر این اتفاق نیفتد رقیب که این کار را بهطور متعارف و با نیاز عقلایی جلو برده، بقیه را هم جلو خواهد برد. تا ما حوزویها محصول قابلمصرف برای اجتماع بهطوریکه مخاطب اثرش را لمس کند، روی میز نگذاریم، نمیتوانیم افکار افراد را به سمت مطلوب حرکت دهیم.
اسم حوزه مطلوب آینده را چه باید گذاشت؟
حوزه تمدن ساز. برای تحقق این حوزه تمدنی فقط کافی است مجوز اجرای برنامهها و مدارس موازی با مدارس موجود بهعنوان مدارس مجتهدپرور صادر شود. نیازی به تغییر ساختار هم نیست. با نظارت مدیران و مسئولان حوزه، چند مدرسه را در قدم اول بهعنوان پایلوت انتخاب کنند و برنامهشان را در کمیسیون آموزش مصوب کنند، نحوه ارزیابیها را تعیین کنند و بعد از 5 سال نتیجه کار را ببینند.
با این نگرش متون درسی و سیستم آموزشی چگونه باید باشد؟
از لحاظ مفهومی طلبه باید از الآن بداند به چه مسئلههایی بهواسطه اجتهادش پاسخ بدهد، در مسائل اجتماعی، در روانشناسی و مثلاً در مدیریت چه نظریاتی وجود دارد و نظر اسلام درباره آنها چیست. بر این اساس فرمول مراحل رشد نظام سنواتی آموزش و پرورش تنظیم شود. طلبه باید بداند که گروههای مرجع در فضای اجتماعی چگونه تغییر میکنند و چگونه مدیریت میشوند. از لحاظ روشی در تمرینات دروس صرف و نحو و بلاغت و تفسیر و قرآن و اصول و ... چهار کتاب باید بهطور موازی کار شود: قرآن، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و مفاتیح. حتماً موضوع تمرینها این حوزهها را پوشش دهد؛ یعنی هم از آیات معرفتی، هم از آیات سیاسی، هم از ادعیه اجتماعی و هم از روایات مربوط به فضای خانوادگی تمرین باید داده شود. فعلهایش استخراج شود، بلاغتش دربیاید، ترجمه شود و منطق را در مناظره ائمه کشف کند.
یعنی همیشه دو محور آموزشی پژوهشی به شکل موازی در حوزه فعال باشد؛ یک دوره کوتاهمدت مبلغپرور و یک دوره بلندمدتِ مجتهدپرور، هر دو تا لازم است. تاکنون مبلغپروری جزء نیازهای اولویتدار ما بوده و هنوز هم هست، اما نسبت به آینده باید مجتهدپروری در اولویت ما باشد.
کد خبر: 2686
ثبت دیدگاه
تلفن : | کد پستی: | رایانامه: |
051-32008497 | 9154656386 | shora@mailkh.com |
051-32008118 |