تاریخ انتشار :
۱۳۹۹/۰۱/۲۴
حجت الاسلام و المسلمین عالمزاده نوری: با نهضت امام خمینی (ره)، مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و نظام روحانیت شیعه از گوشة حجره و مسجد و محراب و از سطح توصیههای فردی فراتر آمد، به مهندسی اجتماعی ارتقا یافت و امکان اصلاح ساختارها را بر مبنای تعالیم الهی به دست آورد.
مصاحبه اختصاصی دبیرخانه شورای عالی حوزه علمیه خراسان.
یکی از مباحث مهم حوزه های علمیه تدوین نظامات عملی و اجرایی برای تحقق شعارها و گفتارهاست. در این میان بررسی رابطه نظامات علمی و فکری و نظامات عملی و اجرایی از جمله امور مهمی است تا بتوان با رابطه صحیح بین این دو نظام به آرمان ها و اهداف عالیه را تحقق عملی بخشید و به جامعه سازی و تمدن سازی دست یافت.
بدین منظور گفتگویی با حجتالاسلام محمد عالمزاده نوری، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی انجام دادیم که از نگاه شما میگذرد.
واژة نظام در دو معنا به کار میرود: نظام علمی (نظام فکری، نظام ذهنی و نظری، نظام اندیشه، نظام معرفتی)، نظام عینی (نظام عملی، نظام تحقق، نظام مدیریتی، نظام اجرایی).
نظام علمی و معرفتی عبارت است از مجموعهای از مفاهیم و گزارهها که با انسجام منطقی و روابط روشن گرد هم آمدهاند و یک دستگاه اندیشهای مترابط و متماسک الاجزاء - نه آشفته و از هم گسیخته - پدید آوردهاند. این نظام فکری تحققبخش یک دانش متقن و پدیدآورندة یک نقش علمی قابل دفاع است؛ مثلا نظام علمی اقتصاد اسلامی دانش اقتصاد اسلامی را پدید میآورد.
در مقابل، نظام عینی عبارت است از یک سازوکار منتظم مدیریتی و اجرایی که برای تحقق هدفی در خارج شکل گرفته است. مانند نظام جمهوری اسلامی که در قانون اساسی تعریف شده است.
عبارت «نظام تعلیم و تربیت اسلامی» به هر دو معنا به کار میرود. نظام تعلیم و تربیت به معنای اول مجموعه مفاهیم و گزارههای منسجمی در باب تعلیم و تربیت اسلامی که با ربط و نسبت منطقی جمعآوری شدهاند و سطح و وزن و اصل و فرع و خرد و کلان آن معلوم است. این دستگاه مفهومی مشتمل بر مبانی، اهداف، اصول، روشها، عوامل، موانع، مراحل و مانند آن است و دانش تعلیم و تربیت اسلامی را شکل میدهد. اما نظام تعلیم و تربیت به معنای دوم دستگاه اجرایی و تشکیلاتی مدیریتی است که ناظر به تحقق اهداف تعلیم و تربیت اسلامی پدید آمده است؛ مانند وزارت آموزش و پرورش یا یک مدرسه.
این دستگاه اجرایی و سازوکار مدیریتی باید وصف اسلامی داشته باشد؛ یعنی مبتنی بر مبانی اسلامی، ملتزم به ارزشها و اصول اسلامی و تضمیندهنده یا تأمینکنندة غایات و مقاصد اسلامی باشد. بنابراین در ترسیم آن کارشناسان دینی و فقهای اسلامی باید حضور داشته باشند.
روشن است که برای پدید آوردن نظام عینی (معنای دوم) به یک تصویر نظری کامل و یک اندیشة مترابط و منسجم یعنی همان نظام به معنای اول نیاز داریم و برای پدید آوردن یک نظام علمی و معرفتی کارآمد نیز شایسته است نیمنگاهی به مقام اجرا، امکان و شیوة تحقق آن داشته باشیم. ما در این بحث عمدتاً به نظام عینی و اجرایی نظر داریم.
حوزههای علمیه شیعه متکفل فهم و تبلیغ دین خدا و دفاع از آموزههای مکتب اهل بیت هستند. علاوه بر این وظیفه دارند در راستای اجرا و تحقق آن در ابعاد فردی و اجتماعی بکوشند. تحقق بخشیدن به دین در جان انسانها «انسانسازی یا تربیت دینی» نام دارد و تحقق بخشیدن به دین در سطح کلان جامعه «جامعهسازی دینی» نامیده شده است. حاصل انسانسازی دینی پدید آمدن «انسان کامل تراز دین» است و حاصل جامعهسازی اسلامی، «پدید آمدن جامعه و تمدن آرمانی مورد نظر اسلام».
تا پیش از انقلاب اسلامی حوزویان به اندازة وسع و امکان خود، به تفقه، تبلیغ، دفاع از دین و تربیت دینی میپرداختند و خدمات ارزندهای در این دایره عرضه میکردند؛ اما قدرت تصرف در ساخت اجتماعی و امکان جاری ساختن دین در سطح جامعه به صورت کلان را نداشتند. در آن زمان نهایت تأثیر روحانیت در جامعهسازی، ابلاغ پیام دین و توصیه های فردی بود.
با نهضت امام خمینی (ره) فضای تازهای به روی حوزههای علمیه گشوده شد و فرصت اقدامات گستردة اجتماعی نیز در اختیار روحانیت قرار گرفت. یعنی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و نظام روحانیت شیعه از گوشة حجره و مسجد و محراب و از سطح توصیههای فردی فراتر آمد، به مهندسی اجتماعی ارتقا یافت و امکان اصلاح ساختارها را بر مبنای تعالیم الهی به دست آورد.
مهمترین شاخصة نهضت امام خمینی تلاش برای جامعهسازی دینی است و مهمترین داعیة انقلاب اسلامی این است که دین اسلام ـ علاوه بر داشتن برنامهای برای ادارة شئون فردی انسانها از گهواره تا گور و تربیت آحاد بشر ـ طرحی نیز برای ادارة جوامع انسانی دارد و همانگونه که سعادت افراد انسان را تأمین میکند سعادت اجتماعی بشر را رقم میزند. دین اسلام میتواند هم «انسان ایدهآل» پدید آورد و هم «جامعة ایدهآل انسانی» شکل دهد.
پس انقلاب اسلامی را نمیتوان انقلابی برای فهم و تبلیغ دین یا دفاع از مکتب تشیع دانست؛ این همه، پیش از انقلاب نیز رخ میداد. انقلاب اسلامی در حقیقت نهضت و حرکتی برای اجرا و اقامة دین خدا و تحقق مکتب تشیع در سطح جامعه بود که البته به فهم و تبلیغ و دفاع از دین نیز سرعت و کیفیتی بینظیر داد. بدین ترتیب مهمترین مساله عصر ما کیفیت ساخت جامعه اسلامی است و برترین نیاز انقلاب اسلامی چگونگی اجرا و شیوة تحقق بخشیدن به دین در شرایط پیچیدة امروز دنیا است. این نیاز پاشنة آشیل و گردنة اُحُد انقلاب در این نقطة عطف و پیچ تاریخی است.
انقلاب اسلامی، تجلیِ اسلامخواهی ملت ایران بود. امت مسلمان ایران با نهضت اسلامی یکپارچه عزم کرد که به اسلام هم در ابعاد فردی و هم در ابعاد اجتماعی عمل کند و همة شئون زندگیِ اجتماعی خود را اسلامی سازد؛ اقتصاد، هنر، علم، رسانه، سیاست، حکومت، حقوق، مدیریت، تعلیم و تربیت، دانشگاه، بازار، فرهنگ، معماری، و در یک کلام به سبک زندگی خود وصف اسلامی ببخشد و تبدیل به اقتصاد اسلامی، هنر اسلامی، علم اسلامی، رسانة اسلامی و... کند. این تحول در انتها به شکلگیری تمدن بزرگ اسلامی خواهد انجامید.
حوزه پیش از انقلاب آمادگی لازم برای ارائة طرح این تحول را نداشت. با استقرار نظام جمهوری اسلامی امکانی پدید آمد تا حوزههای علمیه مدل اجرای دین در جامعه را کشف کنند. اجرایی کردن دستورات دین در ظرف جامعه امروز بزرگترین چالش پیشِ روی روحانیت است. امروز مسئله و مشکل عمدة ما، تنها فهم آیات قرآن و تفسیر روایات نیست؛ بلکه تحقق بخشیدن به آن در سطح جامعه است. آنچه مقام معظم رهبری تحت عنوان «الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت»، «سبک زندگی اسلامی» یا «تمدن سازی اسلامی» بیان و درخواست کردهاند، همین الگوی ساخت جامعة اسلامی و مدلسازی بر اساس معیارهای مطلوب دینی است.
توجه داریم که این امر مهم با صدور یک بخشنامه و یکباره رخ نخواهد داد و نیاز به مجاهدت، برنامهریزی و زمان طولانی دارد؛ اما به هر حال مهمترین نیاز انقلاب اسلامی به شمار میرود.
برای اجرا و تحقق بخشیدن به دین در سطح جامعه به سازوکار اجرایی و نظامات مدیریتی نیاز است. قانون اساسی جمهوری اسلامی این سازوکار اجرایی و مدیریتی را در سطح عالی و کلان خود و در قالب سه قوة مستقل و چندین سازمان بزرگ و ابرنهاد گسترده پیشنهاد داده است. اما بیتردید ذیل این نهادهای عالی همچنان به ترسیم نظامات اجرایی و تشکیلات مدیریتی کارآمد در سطوح بعدی نیاز هست. نظام تعلیم و تربیت اسلامی از جمله مهمترین این نظامات اجتماعی است.
راهبر نظام جمهوری اسلامی حضرت آیت الله خامنهای در ارشاد راهبردی خود، حرکت انقلاب را در پنج مرحله (انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت و حاکمیت اسلامی، جامعة اسلامی، تمدن بینالملل اسلامی) تصویر کرده و ایستار فعلی آن را مرحلة سوم یعنی دولتسازی اسلامی و ایجاد تشکیلات مدیریتی اسلامی نشان دادهاند.
برای ساخت دستگاه حاکمیت دینی و رسیدن به دولت اسلامی لازم است نرمافزار ادارة جامعه تکمیل شود و خردهنظامات اجتماعی از جمله نظام تعلیم و تربیت اسلامی نیز به صورت کامل رقم خورد. اگر بخواهیم مطابق این طرح راهبردی و تحت ولایت مقام رهبری که مدیر این کلانپروژة بزرگ تاریخی است حرکت کنیم لازم است همت خود را در این مقطع زمانی بر طراحی نظامات عینی و تدوین سازوکار مدیریتی دولت اسلامی معطوف و متمرکز سازیم.
میتوان با اندکی مسامحه ادعا کرد بعد از انقلاب دوره نظریهپردازی در نظامات علمی و اندیشه دینی پایان یافته و دوره نظریهپردازی در نظامات عینی و سازوکارهای اجرایی تحقق دین آغاز گشته است البته دقیقتر این است که این دو حرکت به موازات هم و در کنار یکدیگر باید به پیش روند.
یکم: نظامسازی نوعی مهندسی اجتماعی و تصرف در ساخت جامعه است.
گاهی گمان میشود که جامعة انسانی معادل جمع افراد آن است و ماهیتی افزون بر آن ندارد. اما حق آن است که جامعه، حقیقتی فراتر از جمع آحاد افراد دارد. وقتی افراد انسان با روابط و مناسبات خاصی کنار هم قرار میگیرند جامعه پدید میآید و وجود این نظامات و مناسبات جامعه را شکل میدهد. پس «جامعه» مجموعة افراد است به علاوة ساختارها، نهادها، قوانین، شبکة روابط، نظام مناسبات، فرهنگ، شخصیتهای حقوقی و مانند آن.
از آنجا که ایجاد، تقویت، تثبیت یا از بین بردن این ساختارها و نظامات نوعاً در اختیار انسان است، میتوان گفت ساخت جامعه یا مهندسی اجتماعی، امری اختیاری است.
برای تأمل در ماهیت جامعه و حقیقتِ مفهوم آن، از دایرة مصادیق انسانی خارج شویم. به خوبی روشن است که به «کنار هم نهادن دستهای گل یا تعدادی سنگ» جامعه گفته نمیشود؛ زیرا در این اجتماع اختیار و ارادهای وجود ندارد. به «اجتماع دستهای گوسفند در یک گلّه» نیز جامعه گفته نمیشود؛ زیرا گرچه این گلة گوسفند به صورت ارادی کنار هم حرکت میکنند؛ اما رابطهای باهم ندارند و هریک در میان جمع به کار خود مشغول است؛ درحالیکه به اجتماع مورچگان یا زنبورهای عسل «جامعه» اطلاق میشود؛ زیرا یک ارتباط ارادی تعریف شده میان افراد آن ـ البته بهنحو غریزی ـ وجود دارد.
یک مؤسسة مالی یا بانک را در نظر بگیرید. ممکن است مدیر، مسئولان و کارگزاران این بانک تغییر کنند، پرسنل این بانک، حتی خدمه و نگهبان آن نیز بهمرور بازنشسته و جابهجا شوند، ساختمان فرسودة بانک را نیز با ساختمان دیگری عوض کنند. در این صورت بهظاهر همه چیز تغییر یافته است؛ اما بانک همان بانک است و همچنان باقی است؛ زیرا حقیقت بانک، فراتر از آحاد افراد، بسته به مجموعة مناسبات و قوانینی است که در میان آنان حاکم است؛ مانند بستر ثابت رودخانه که آب جاری در آن دم به دم عوض میشود اما رود همچنان باقی میماند.
جامعه نیز چیزی فراتر از افراد است. بنابراین اگر همة افراد یک جامعه مسلمان باشند، آن جامعه الزاماً جامعهای اسلامی نیست. اسلامی بودن جامعه به اسلامیت نظامات، روابط، ساختارها، نهادها، قوانین، فرهنگ و مناسباتی است که میان افراد برقرار است.
بنابراین اگر گفته میشود «روحانیت نهاد متکفل اقامة دین است و باید افزون بر توصیههای فردی و تربیت دینی آحاد انسانها برای تحول جامعه و اسلامیسازی آن نیز بکوشد» مراد این است که افزون بر اصلاح افراد، نظام مناسبات (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و...) را هم اصلاح کند و مهندسی اجتماعی ـ یعنی بازسازی جامعة انسانی بر اساس مقاصد اسلام و آموزههای دینی ـ در صدر وظایف روحانیت است.
دوم: هدف از نظامسازی بسترسازی برای اجرا و آسانسازی فرایند تحقق است
با نظامسازی تحقق خارجی یک هدف آسان میشود. وقتی یک نظام پدید میآوریم امکان بیشتری برای عینیت یافتن یک غایت و رسیدن به یک مقصد به وجود میآید. اگر مقصد ما توسعه عبودیت و اجرای اسلام باشد از نظامات اجتماعی میتوانیم یاری بگیریم. جامعهسازی و نظامسازی بر پایة دین یعنی ساختارهای جامعة انسانی را به گونهای مهندسی کنیم که دینداری در آن سهل و روان باشد و انسان دیندار در آن برای بندگی خدا احساس تنگنا و خفگی نکند.
تحلیل روانشناختیِ این موضوع چنین است: نوع انسانها آستانة تحمّلی دارند؛ یعنی تا حدی میتوانند زحمت و سختی را تحمل کنند؛ اما اگر دشواری یک کار از اندازهای بگذرد تودة مردم از آن میگریزند و کمتر حاضرند با تنگنا و فشار آن درگیر شوند؛ گویا ارادة انسانی به آن تعلق نمیگیرد و مردم عادی از انجام آن ناتوان میگردند. در این شرایط گرچه به لحاظ عقلی و با محاسبات دقیق ریاضی، این کار از توان انسان خارج نیست؛ ولی انجام آن بسته به یک ارادة پولادین است و نوع مردم این ارادة پولادین را ندارند. یعنی نوعی جبر پنهان پدید آمده که امکان وقوعی این کار را از بین برده است.
اگر رسانههای جمعی لابهلای برنامههای جذاب کودکان، انواع خوراکیهای ناسالم را به رنگها و شکلها و اندازهها و طعمهای مختلف تبلیغ کند، ضمناً این کالاها به وفور تولید شود، در هر فروشگاه بزرگ یا کوچکی نیز انواع آن، در قفسههای متعدد عرضه شود، قیمت فروش آن نیز یک چندم بهای خوراکیهای سالم باشد، توصیه کودکان به پرهیز از چنین خوراکیهایی چندان اثر ندارد؛ زیرا عمل کردن به این توصیه و پرهیز از تناول آن در شرایطی که در و دیوار به آن دعوت میکند و اشتیاق و تقاضا را دامن میزند، نیازمند ارادة پولادین است و کودکان ما ـ جز به صورت استثنایی ـ ارادة پولادین ندارند.
التزام به توصیههای دینی، در جامعهای که دینی نیست نیاز به عزم و ارادة آهنین دارد و برای تودة مردم امکانپذیر نیست. بنابراین متولیان دین علاوه بر القای توصیههای فردی لازم است ساختارهای اجتماعی را به گونهای تغییر دهند و نظام و فرهنگ و قانون و نهادی پدید آورند که در آن بندگی خدا بند به تصادف یا بند به ارادة آهنین و استثنایی نباشد.
برای آنکه نقش ساختارها و نظام روابط را در تربیت انسان بهتر درک کنیم به مثال دیگری اشاره میکنیم.
فراوانی ابزارهای سرگرمی و عوامل تشتت خاطر باعث شده که حفظ چند دقیقه حضور قلب در نماز برای ما بسیار دشوار باشد. ما نیز نوعاً این دشواری را تحمل نمیکنیم و از حضور قلب در نماز طفره میرویم؛ اما در همین حال، حفظ تمرکز و حضور قلب برای مشاهدة یک فیلم دوساعته در محیط سینما برای ما بسیار آسان بلکه ضروری است! طراحی ساختار سینما و نظام روابط در آن، این کار دشوار را آسان کرده است. پرداخت پول بلیت، محیط تاریک، حضور جمع همراه، پردة بسیار بزرگ، فرهنگ سکوت و توجه، جذابیتهای هنری، تبلیغات جانبی، سیستم صوتی دالبی، تصویر واضح با افکتهای کامپیوتری و... عوامل پشتیبان این موضوع است. مشاهدة همین فیلم سینمایی در محیط منزل این اندازه تمرکز و حضور را همراه ندارد؛ زیرا در محیط منزل آن ساختار دیده نمیشود.
با پدید آوردن نظامات اجرایی و سازوکارهای مدیریتی میتوان اجرای دستورات دینی و دستیابی به مقاصد آن را سهل و امکانپذیر کرد. در واقع این مدلهای کاربردی در جهت تحفظ بر آموزهها، اصول و آرمانهای دینی پدید آمدهاند.
تذکر این موضوع نیز لازم است که در مقام اجرا و نظامسازی همانگونه که باید بر آموزهها و ارزشهای دینی تحفظ داشت و مسیر تحقق آن را سهل و هموار کرد برای جلوگیری از تحقق ضدارزشها لازم است موانعی برای آن پدید آورد و مسیر تحقق آن را دشوار و پرهزینه یا حتی مسدود ساخت.
سوم: نظامسازی یک عملیات مدیریتی و راهبری وضع موجود به سوی مقصد مطلوب است.
گفته شد نظامسازی به هدف تحقق امری مطلوب صورت میگیرد و به تحولی در خارج میانجامد. از سوی دیگر هر تغییر و تحولی نیازمند یک وضعیت موجود به عنوان مبدأ، وضعیت مطلوب به عنوان مقصد و یک فرایند حرکت است. سازوکارهای اجرایی و تشکیلات مدیریتی، این فرایند حرکت و گذار را رقم میزنند.
چهارم: نظامسازی ابعاد فردی، فرهنگی و اجتماعی دارد.
گفته شد نظام یک سازوکار مدیریتی و اجرایی برای رسیدن به مقصد مشخص است. این سازوکار یا در زندگی فردی اعمال میشود؛ یعنی یک تدبیر کاملا فردی و ناظر به نیاز شخصی است یا در زندگی یک ملت به صورت تعیّنی و قراردادهای عرفی است یا با اشراف و الزام یک دولت قدرتمند اعمال میشود.
به بیان دیگر ممکن است کسی در زندگی فردی خود نوعی روابط خاص ایجاد کند که راه رسیدن به مقصد معینی را برای خود هموار سازد؛ مثلا برای برنامة خواب و خوراک و رفت و آمد خود تصمیماتی بگیرد و نظام و مقرراتی وضع کند تا مانع کمتری برای دستیابی به اهداف مطلوب خود داشته باشد. این تصرف در سبک زندگی فردی و پدید آوردن نظام روابط فردی است. همچنین ممکن است در یک فرهنگ اجتماعی نوعی نظام روابط عرفی و سازمان تعیینی یا تعینی پدید آید. این نظام سبک زندگی اجتماعی را رقم میزند. آداب و رسوم اجتماعی از قبیل همین مدلهای اجرایی تسهیلکننده است که التزام به ارزشها را آسان میگرداند. فرهنگسازی و ایجاد سنتهای حسنه نیز مربوط به این مرحله است. نیز ممکن است یک قرارداد خاص الزامی به صورت تعیینی و برنامهریزی شده در جامعهای شکل گیرد؛ مانند قانون اساسی جمهوری اسلامی که کلانترین نظام سیاسی را پیشنهاد میکند.
کد خبر:2721
ثبت دیدگاه
تلفن : | کد پستی: | رایانامه: |
051-32008497 | 9154656386 | shora@mailkh.com |
051-32008118 |