تاریخ انتشار :
۱۳۹۹/۰۶/۳۱
شاید بتوان عرصه آموزش و پرورش را زیربناییترین و مهمترین عرصه کار طلاب و روحانیون دانست. مسیر تکامل بشریت و تعالی انسانیت در جامعه رابطه مستقیمی با امر تعلیم و تربیت دارد. نقش طلاب نیز در این زمینه انکار نشدنی است. از همین رو گفتوگویی را با حجتالاسلام تقدیری مدیرعامل سازمان مدارس علوم و معارف ...
مصاحبه اختصاصی/
با توجه به اینکه تعلیم و تربیت در اسلام یک ضرورت به شمار میرود، آیا حوزههای علمیه به عنوان پایگاههای تعلیم و تربیت دینی در این بخش حضور قابل تأملی داشتهاند؟
حوزههای علمیه در دو سطح سیاستگذاری و عملیات میدانی میتوانند نقش قابل توجهی در آموزش و پرورش ایفا کنند؛ به این معنا که در بدنه آموزش و پرورش با تربیت نیروی انسانی ماهر و فعال حضور سودمندی داشته باشند. عدم حضور طلاب توانمند در بدنه آموزشی جامعه، ناشی از عدم تربیت نیروی انسانی کارآمد و متخصص توسط حوزههاست؛ چرا که حوزه علمیه نتوانسته است نیروی انسانی قابل قبول و در سطح ممتازی را برای اداره یک جامعه و حکومت اسلامی به ویژه در عرصه آموزشی و پژوهشی- که نیاز مبرم جامعه اسلامی به شمار میرود- تربیت کند؛ از اینرو آموزش و پرورش در حوزه سیاستگذاری حوزه علمیه از جایگاه جدی برخوردار نشد؛ با اینکه حوزه علمیه در بخش سیاستگذاری دارای کرسی بود، اما تشریفاتی بودن این کرسیها حوزه را از دسترسی به اصل موضوع و تحقق آرمانهای تعیلم و تربیت در نظام اسلامی دور نگاه داشت. هر چند برخی علما در کشور به صورت انفرادی یا گروهی در حوزههای علمیه یا خارج از آن با ایجاد دغدغهای موضوع آموزش و تربیت و تعلیم اسلامی را دنبال میکردند؛ اما هیچگاه شاهد انجام یک فعالیت منسجم نبودهایم که به صورت مستمر دنبال شود.
آیا میتوان عملکرد ضعیف حوزه را در آموزش و پرورش نظام اسلامی ناشی از عدم ارتباط بدنه دولتی آموزش و پرورش با حوزه علمیه دانست؟
در طی دهههای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همواره آموزش و پرورش تابع دولتها و جریانات سیاسی بودهاند؛ با تغییر دولتها، نگاهها نیز به استفاده و بهرهبرداری از حوزه متفاوت بوده است؛ برخی دولتها جایگاه روحانیون و طلاب را تنها به حضور در ساعات نماز در مدارس یا ایام جشن ها وعزاداریهای مذهبی یا ایراد سخنرانیهای کوتاه تقلیل دادند؛ از اینرو سیاستگذاریها بر حضور مؤثر طلاب و حوزه در عرصه نظام تعیلم وتربیت نبوده است؛ برخی دولتها حتی ورود حوزه و طلاب را به این عرصه بیربط دانسته و چنین اجازهای به جامعه روحانیت ندادهاند. البته بعضی دولتها قائل به این موضوع بودهاند که نظام تربیتی حوزوی باید مورد توجه قرار داده شود، نه اینکه حوزه خود نظام تربیتی ایجاد کند، بلکه طلاب متخصصی که با منابع تربیتی آشنایی و از اصول آن آگاهی کامل دارند و میتوانند براساس این اصول انسانها را جهتدهی کنند، اما این دیدگاه نیز به معنای واقعی محقق نشد.
جایگاه حوزه در بخش سیاستگذاری آموزشی، پرورشی و تعلیمی را چگونه ارزیابی میکنید؟
حوزه در بخش سیاستگذاری به توفیقات چندانی دست نیافته است؛ چرا که سیاستگذاریها در دست دولتمردان بوده است؛ با اینکه حوزویان تلاش داشتند تا درعرصه تربیت نیروی انسانی دست به فعالیتهایی بزنند تا با پشتوانه ورود طلاب به عرصه مدارس، تربیت و تعلیم را تحتالشعاع آموزههای اسلامی قرار دهند، اما این موضوع به صورت صددرصدی و حداکثری شکل نگرفت. هر چند برخی طلاب در قالب گروههای تبلیغی با راهاندازی مدارس غیرانتفاعی به عنوان طلبه و حوزه توانستند در این بخش جهتدهی داشته باشند، اما این جهتدهی و حضور آنچنان در خور نیاز جامعه و پاسخگویی به دغدغه ها نبوده است؛ بنابراین ورود طلاب و حوزه در عرصههایی از این دست در مسائل آموزشی، تربیتی و تعلیمی محدود بوده و در عرصه کلان و بدنه آموزش و پرورش اثرگذاری جدی دیده نشده است.
آیا ساختار آموزشی کشور ما از پایه قابل نقد است یا عملکرد حوزه زیر سؤال است؟
هیچ گاه آموزش و پرورش دست حوزه نبوده است؛ به این معنا که حوزه باید متولی آموزش و پرورش باشد یا طلبهای را تربیت کند که بتواند نظام تعیلم و تربیت را طراحی کند و جلو ببرد، نداشتهایم یا قاعدتاً حوزه نمیتواند متولی چنین موضوعی باشد؛ وظیفه حوزه همواره در تربیت طلبه تعریف شده است؛ بنابراین با این رویکرد هیچگاه نمیخواسته است دولتی تشکیل دهد. حال این سؤال مطرح میشود که آیا در حوزه قادر به تربیت طلبههای توانمندی که در بخش تعیلم و تربیت بتوانند به خوبی نقشآفرینی کنند، نیستیم؟ قطعا حوزه طلاب توانمند و روحانیون فاضلی تربیت کرده است که نه تنها در عرصه داخلی بلکه در عرصه بینالملل به صورت نام آشنایی فعالیت داشته و مهارتهایی آموختهاند که میتوانند در عرصه مدارس و نظام تعلیم و تربیت کار جدی کنند. اینکه چون حکومت ما نظام اسلامی است و چون رهبر این نظام اسلامی یک روحانی حوزوی است بر این مسئله دلالت دارد که تمام نظام آموزشی، پرورشی و تعلیمی ما به دست علما و طلاب است؛ پاسخ این سوال منفی است، چرا که در چهل سال گذشته تمام بدنه آموزش و پرورش در دست دولتها بوده و این دولتها بودند که طراح مبانی آموزشی و تعلیمی دانش آموزان و دانشجویان نظام اسلامی بودهاند و مانع ورود جدی حوزویان دراین بخش شدهاند. قطعاً قالب، برنامه و محتوا به عنوان سه مؤلفه در زیر ساختهای تربیتی بسیار تأثیرگذار است. برخی ساختارها ممکن است حضور دانشآموز یا دانشجو را در فضای باز برای آموزش دیدن مناسب بداند، اما چون قانون مانع این امر است به کادر آموزشی مدرسه اجازه آموزش تجربی دانش آموزان را نمیدهد و از آنها میخواهد که بچهها آموزشمحور تربیت شوند؛ برای مثال میگوییم نمیخواهیم فرزندان ما آموزش محور تربیت شوند؛ بلکه رشد فکری، شخصیتی و حریت بچهها مد نظر ماست و از این جنبهها باید تقویت شوند؛ اصلاً دراین سیستم مخالف انتقال داده به دانشآموزان هستیم اما نظام آموزشی موجود تنها ساختارهای خود را قبول دارد و از سایر ساختارها سرپیچی میکند؛ لذا اساساً ساختار آموزشی و تعلیمی ما دارای مشکلاتی است که با آموزش تعدادی داده موجب تربیت انسانی به معنای کامل آموزههای انسانی نمیشود. در این نظام و ساختار حتی اگر بهترین محتوا هم تولید شود، فقط در ذهن بچهها پیاده شده، اما قادر به ایجاد نقشه راهی برای فرزندان ما نیست.
نظام آموزشی ما تا چه اندازه توانسته به وسیله کتابهای دینی و بینش منجر به تربیت اسلامی در دانشآموزان شود؟ آیا این کتابها تأثیر قابل توجهی در تربیت فرزندانمان به جای میگذارند؟ پاسخ، ما را به درصدی بسیار پایین و ضعیف رهنمون میکند؛ چرا که ساختار آموزشمحوری که تعریف شده است اینگونه میاندیشد که چون انسانها چیزی را نمیدانند، خطا میکنند؛ در حالی که باید پرسیده شود آیا انسانهای با اطلاعی نداشتهایم که میدانند اما خطا کار هم بودهاند؟ قطعاً انتقال اطلاعات و داده مهم است؛ مشروط به آنکه روی تفکر و اندیشه انسان نیز کار شده باشد تا با افزایش قدرت تحلیل، قادر به استفاده صحیح از این دادهها باشد؛ پس هر چند کتابهای درسی تغییر کند، اما تا ساختار اندیشهای نظام آموزشی و پرورشی ما تغییر نکند، نباید منتظر اتفاق خاصی باشیم؛ مقام معظم رهبری دراین باره به نکته تأملی اشاره داشتهاند که این ساختارها برای ما نبود؛ از آن طرف هم برنامههای تعریف شده نو و جدید نیست؛ برنامهها ظرفی است که باید محتوایی درون آن ریخته شود و نزد کودک و نوجوان گذاشته شود. قوانین سختگیرانه مانع از اتفاقات خوب تربیتی میشود و در این ساختار تعامل دانش آموز با معلم در ایجاد خلاقیت و استفاده از ظرفیتهای مختلف آموزشی، پژوهشی در قالبهایی چون فعالیتهای فرهنگی و هنری به عرصه ظهور و بروز نمیرسد تا محتوای تربیت دینی در این قالبها در دانشآموزان و دانشجویان درونی شود. محتواهایی که امروز به دانشآموزان عرضه میشود به هیچ وجه بهروز نیست؛ شاید بتوان گفت فقط سواد رسانهای است؛ اما تا چه میزان منتقل کننده محتوا و دغدغههای انقلاب اسلامی است و تا چه حدی کارآمد و قابل استفاه است؛ چقدر در پاسخگویی به شبهات به دانشآموزان و دانشجویان کمک میکند؟ آیا باید مهارتهایی در کارگاههای آموزشی به بچهها آموزش داده شود؟ همه و همه مجموعه اتفاقاتی است که حوزه و طلاب در آن تأثیرگذار نیستند؛ متأسفانه همین کتابها، ساختار آموزشی و تربیتی و بدنه آموزش و پرورش برای ما حجت شده است و تا زمانی که نگاه تحولی دراین بخش حاکم نشود و تنها در حد جا به جایی افرادی باشد که نگاه دینی کمرنگ یا پررنگی دارند، نباید منتظر تحول تعلیمی دینی در آموزش و پرورش باشیم.
بنابراین معتقد هستید که حوزه در ساختن و تربیت امام جامعه از طلاب و دانش آموختگان خود چندان موفق نبوده است؟
بله. این مسئله اصل است که حوزه امام جامعه است؛ حوزه به معنای تربیت کننده امام جامعه است. نقش امام جامعه تنها نقش مدیریتی نیست؛ بلکه امامت و بزرگتری کردن در حوزه سیاستگذاری، تولید محتوا و بدنه نیز از رئوس کاری این امامت جامعه اسلامی است. امام، امام مدرسه، مسجد، دستگاهها و مجموعههای فرهنگی نیز باید باشد؛ متأسفانه یکی از مصیبتهای ما عدم تربیت امامی است که به عنوان روحانی در دستگاههای مختلف آموزشی اعم از مساجد یا مدارس ویژگی یک امام را داشته باشد؛ به این معنا که این امام چگونه امامت کردن و حاکمیت بر جریان فرهنگی را بلد باشد؛ منظور از حاکمیت فرهنگی، بسنده کردن به برگزاری چند برنامه و معاون پرورشی بودن نیست؛ بلکه امام باید معلمان مدارس را با محتوای مناسب جهتدهی کند؛ با خانوادهها و درگیر کردن آنها در مسائل تربیت دینی همراه باشد. ما باید در حوزهها دارالمهارتهایی تأسیس کنیم تا طلبههای با مهارتی تربیت شوند که بتوانند نقش امامت را در جامعه ایفا کنند. طلبههای زیادی داریم که مهارتهای لازم را کسب نکرده و نمیدانند به عرصه بینالملل چگونه وارد شوند؛ طلبههایی هستند که نمیدانند برای تأثیرگذاری آموزشی در بحث بینالملل تنها یادگیری زبان خارجی کافی نیست؛ در حالی که تسلط به ویژگیها و مهارتهای دیگری لازم است که زبان یک بخش آن به شمار میرود؛ اگر طلاب ما در داخل یا در عرصه بینالملل میخواهند امام تعلیم و تربیت باشند باید اهل مطالعه باشند؛ مهارتهای کلاس داری، مدیریت ارتباط مؤثر و دهها مهارت دیگر را کسب کنند؛ مخاطب شناس و نوجوان شناس و اصلاً انسان شناس باشند. پاسخگوی آسیبها و شبهات باشند و همانند یک طبیب اطلاعات خود را در راستای افزایش درمان به روز کنند؛ متأسفانه حوزههای علمیه نسبت به امامت رساندن طلاب تا کنون چنین نقشی را ایفا نکردهاند؛ هر چند چنین دغدغهای داشتهاند، اما نتوانستهاند دغدغههای خواهران و برادران طلاب را هدفمند کند؛ تا جایی که متأسفانه میبینیم بسیاری از طلاب دغدغهمند دست روی دست گذاشته و منتظر اعزام توسط حوزه هستند؛ چرا که خود قادر به شناسایی مسیر و راه مطلوب نیستند؛ قطعاً تأسیس دارالمهارتها برای تعلیم و تربیت امام جامعه بسیار مفید و الزامی است.
ثبت دیدگاه
تلفن : | کد پستی: | رایانامه: |
051-32008497 | 9154656386 | shora@mailkh.com |
051-32008118 |