تاریخ انتشار :
۱۴۰۱/۰۲/۲۴
دکتر مریم اردبیلی، پزشک و دارای مدرک دکترای آیندهپژوهی در گفتوگوی اختصاصی با طلیعه ۱۴۱۷:
دکتر مریم اردبیلی متولد سال ۱۳۵۳، متاهل و مادر ۵ فرزند است. او در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران درس خوانده و علاوه بر پزشکی، دکترای رشته آیندهپژوهی هم دارد، به زبان انگلیسی کاملا مسلط و به زبان عربی نیز آشنایی دارد. با ایشان پیرامون سیاستگذاری در حوزه جمعیت و نقش حوزههای علمیه در این عرصه، گفت&zwnj ...
با توجه به شرایط ویژه جمعیتی در کشور، درباره الزامات سیاستگذاری
کلان جمعیتی کشور نظرتان را بفرمایید وسپس از نقش حوزه در تحقق این الزامات بگویید؟
ابتدا باید داستان فعلی وضعیت جمیعت را در جهان مرور کنم؛ از
زمانی که دنیا مسیر توسعه فعلی را دنبال کرد در وضعیت رفاه، سلامت و تغذیه، بهبودی
نسبی پیدا شد و این بهبود موجب کاهش نرخ مرگ و میر گردید. همزمان با کاهش نرخ مرگ
و میر، نرخ رشد جمعیت به بالاترین میزان خودش رسید و افزایش بیسابقهای پیدا کرد.
با رشد بیسابقه جمعیت، کشورها با وضعیت جدیدی در مدیریت امکانات مواجه شدند؛ به عنوان مثال در زمینه آموزش، مدارسی شلوغ و چند نوبته را تجربه کردند که استقرار فرهنگ توسعه غربی و ترویج ویژگیهایی چون فردگرایی و لذتگرایی، حکومتها را به سمت ایجاد محدودیت جمعیتی سوق داد.
در کدام دهه این وضعیت برای ما اتفاق افتاد؟
در کشور ما در دهه 60 و در کشورهای اروپایی و آمریکا حدود 4 دهه
قبل از آن سیاستهای ایجاد محدودیت جمعیتی آغاز شد؛ با این تفاوت که این اتفاق در
کشور ما با شیب بسیار تند و در سایر کشورها با شیبی ملایم رخ داد!
نرخ جایگزینی، میزان کلیِ باروری است
که منجر به جبران جمعیتِ فوت شده با جمعیت جدید میشود و در تمام کشورها، خطی مرزی
برای تعیین سیاستهای جمعیتی است. وقتی این نرخ نزدیک مرز هشدار شود دولتها سریعاً
سیاستشان را به سمت افزایش جمعیت تغییر میدهند؛ اما متاسفانه تقریباً دو دهه است
که ایران زیر نرخ جایگزینی قرار دارد.
حدود سال 1390 کشور ما در بهترین وضعیت فرزندآوریِ دو دهه اخیر،
به نرخ جایگزینی 2,07 رسید که علت آن فرزندآوری دهه شصتیها بود. آن زمان بسیاری
از جمعیت شناسان، با ذوقزدگی بیان کردند که جامعه به صورت هوشمندانهای در حال
اصلاح وضعیت خود است! ولی این قله کوچک ما را دلخوش نمیکرد چون میدانستیم با
توجه به تعداد مادران، نرخ موالید قابل توجه نیست.
پس از آن افزایش جزئی، موالید ما از همان سال تاکنون تقریباً هر
سال به میزان 80 هزار تولد کاهش پیدا کرد، تا جایی که سال گذشته نرخ باروری به 1,7
رسید.
بنابراین تغییر سیاستهای جمعیتی ما باید از 20 سال پیش اتفاق
میافتاد اما مانند شیر آبی که باز مانده باشد، در این زمینه فرصتها را از دست
دادیم. تا جایی که از ابتدای دهه 90 رهبری تذکراتشان را آغاز کردند و دولت آقای
احمدینژاد اقداماتی را در این باره شروع کرد اما با تغییر دولت علیرغم ابلاغ
رسمی سیاستهای کلی جمعیت در سال 93، در حیطه اجرایی اتفاق خاصی نیفتاد! حتی جالب
است بدانید که تا چند ماه پیش، هنوز سیاستهای ضدجمعیتی اتفاق میافتاد.
وقتی میزان موالید به زیر نرخ جایگزین تقلیل پیدا کرد، در هیچ کشوری بحثی برای تعدیل سیاستهای کاهشی اتفاق نمیافتد اما در کشور ما این مسئله کاملاً علمی و مستدل نیز، مانند بسیاری دیگر از مسائل، دستخوش بازیهای جناحی و سیاسی شد؛ چون آقای احمدینژاد به عنوان اولین نفر، شروع به تعدیل سیاستها نمود، عدهای وظیفه دانستند که به هر قیمتی با این طرح مقابله کنند!
در طول این سالها چرا از جامعه نخبگان و متخصصین، صدایی بلند
نشد؟
متأسفانه متخصصین ما، سالها به واسطه اطلاعات عوامانهای که
از جامعه داشتند با بحث تعدیل مقابله میکردند! اکنون بعد از حدود 8 سال، آنقدر
این بحران بزرگ شده است، که دیگر کسی منکر نیست و ما را متهم به خرافهگویی نمیکند
اما با تأسف فراوان باید عرض کنیم که دو دهه طلاییِ پنجره جمعیتی مان را، به خاطر
سیاسیکاری از دست دادیم.
اتفاق بدِ دیگر، این بود که ایران در سرعت کاهش نرخ باروریِ
دنیا رکورد زد! یعنی به عنوان مثال، اگر در سایر کشورها طی مدت 60 یا 70 سال، نرخ
باروری را از 5 و6 تولد به ازای هر مادر به زیر 2 فرزند رساندند، این اتفاق در کشور ما ظرف
یک دهه اتفاق افتاد! این سرعتِ تغییر، ویژگیهای خاصی برای کشور ایجاد میکند و
نگرانی ما را نسبت به عدم تعادل هرم سنی جمعیت در آینده مضاعف میکند.
جامعه ما در آینده، چهرهای سالمند خواهد داشت و این مطلب ناگزیری
است که اتفاق خواهد افتاد؛ ولی ما باید تمام تلاشمان را بکنیم که این اتفاق به
صورت قابل تحملتری بیفتد. طبیعی است که به دلیل عدم تعادل جمعیتی به مقطعی خواهیم
رسید که تعداد سالمندان جامعه نسبت بالایی از جمعیت را تشکیل می دهد، در این صورت دو
گزینه پیش روی ماست؛ اول اینکه بگوییم کودکان و نوجوانان در آن زمان به سنین کار و
جوانی میرسند و فضا را تعدیل میکنند یا اینکه بگوییم هیچ افقی متصور نیست و باید
صبر کنیم تا پس از چندین دهه جمعیت به تعادل برسد.
اشارهای به فرصت پنجره جمعیتی داشتید، لطفاً این مطلب را قدری
بیشتر تحلیل کنید.
فرصت پنجره جمعیتی بحث بسیار مهمی است زیرا تقریباً در همه
کشورهایی که این گزارها را پشت سر گذاشتند، وقتی اوج هرم سنی به سنین جوانی میرسد،
فرصت پنجره جمعیتی پیش روی کشورها ایجاد میشود. این فرصت طلایی از آن جهت حائز
اهمیت است که کشورها در این مقطع، بیشترین رشد علمی و اقتصادیشان را تجربه
میکنند و تقریباً همه تحولات مثبت در این دوره رقم میخورد. بیشترین رشد علمی و
اقتصادی کشورهایی مانند انگلیس، آلمان و فرانسه مقارن با به جوانی رسیدن پیک
جمعیتی کشورشان بوده است.
در ایران نیز، بیشترین میزان تولیدات علمی در طول دو دهه گذشته رقم خورد، به حدی که در مقطعی از لحاظ کمی، در دنیا رکورددار شد. در همین سالها میتوانستیم به کمک این نیروی کار جوان، به رشد اقتصادی بهتری برسیم و با برنامهریزی متعادل برای فرزندآوری این نسل، با بحران جمعیتی مواجه نشویم.
به این مشکل از زاویه دیگری نگاه کنیم! اگر مشکلات اقتصادی را
عاملی برای کاهش نرخ باروری در دهه شصتیها بدانیم، شاید بتوان گفت این عامل هنگام
فرزندآوریِ بچههای دهه هشتاد، به دلیل کاهش جمعیت تاحدی تعدیل شده است و کشور شرایط
بهتری را تجربه میکند و این روند خودبهخود، قدری وضعیت را اصلاح میکند.
پیشران اقتصادی گرچه پیشران مهمی هست اما برای افزایش جمعیت شرط
کافی نیست. چند شاهد عرض میکنم تا نشان دهم حل مشکلات اقتصادی، لزوماً مسئله
فرزندآوری را حل نخواهد کرد؛ اولاً دهکهای بالای اقتصادی ما فرزند کمتری دارند، ثانیاً
وضعیت اقتصادی جامعه فعلی به مراتب از شرایط اقتصادی دهه 60 بهتر شده و سطح رفاه
بالاتر رفته است اما خانوادهها کمتر از دهه 60 فرزند دارند و ثالثاً مناطقِ کمتر
توسعه یافته، فرزندآوریِ بیشتری نسبت به مناطق توسعه یافته دارند.
بنابراین علیرغم اهمیت، پیشران اقتصادی حرف تمامکنندهای برای
فرزندآوری ندارد. البته نباید از نقش دولتها در این باره چشم پوشید، چراکه عدم
ثبات اقتصادی تصمیم فرزندآوری را متزلزل میکند و تجربه نشان داده است که خانوادهها
تمایل دارند در شرایط اقتصادیِ باثباتتری فرزنددار شوند.
مهمترین عامل بحث پیشران فرهنگی است. همانطور که مشاهده میکنیم
تغییرات در فرهنگ و سبک زندگی، به گونهای در باورهای مردم تغییر ایجاد کرد که مفهوم
فرزند از برکت خانه، عصای پیری و نور چشم به فاجعه، مصیبت و گرفتاری تبدیل شد!
از طرفی دیگر، وقتی در جامعه کودکِ کمتری دیده شود، مادری که با
فرزندانش از خانه بیرون میآید انگشتنما میشود و در جمعها احساس فشار اجتماعی
میکند؛ یعنی به تدریج جامعه ما، حتی در جمعهای مذهبی و مسجد و هیئت، کودک نادوست
شد.
اتفاق دیگری که در جریان فرزندآوری مداخله دارد، بحث باروری ارادی است. در جامعه ای که به دلیل ترویج ابزار جلوگیری، باروری از شکل طبیعیِ هر وقت و هر تعداد که خدا خواست، به کنترل تعداد فرزند و برنامهریزی زمانی تغییر پیدا کند، دیگر به حالت قبل برنخواهد گشت.
حوزههای علمیه بهعنوان یکی از مؤثران عرصه فرهنگی، در کنار
نهادهای حاکمیتی چه نقشی میتوانند در جهت حل این مسئله ایفا نمایند و تا به حال
چه گامی در این جهت برداشته شده است؟
قانون جمعیت بعد از گذشت حدود 8 سال به سمت تصویب در مجلس میرود
و امید داریم که تصویب این قانون تغییری در رویه موجود ایجاد نماید. یکی از
رویکردهای این قانون بحث تشویق است که اکثر سیاستهای تشویقی در این قانون، شامل
حال کارمندان و شاغلین دولتی میشود. قسمت دیگری از این مقرره، قوانین سلبی است که
با مراکز غیرقانونی سقط جنین جدیتر برخورد میکند و البته در این قانون از بُعد
بهداشت و درمان نیز، مانند گسترش مراکز درمان ناباروری، غفلت نشده است.
در کنار ویژگیهایی که عرض کردیم، مواردی هم مغفول واقع شده
است. اساساً بسته کلی سیاستگذاری جمعیتی در کشور، باید
برای فرهنگسازی تکیهاش روی نهادهای غیردولتی باشد، زیرا بسیاری از سیاستهای
تشویقی که ذکر کردیم، در کوتاهمدت مؤثر است و تأثیرات درازمدت ندارد. خصوصاً
سیاستهای سلبی ممکن است در مردم ایجاد مقاومت نماید.
بنابراین بهدلیل نبود نگاه عمیق فرهنگی و ندیدن یک برنامه جامع
و درازمدت، حوزههای علمیه و مبلغین میتوانند فقدان این نگاه را تا حدودی تعدیل
نمایند. البته باید توجه داشت که هر تبلیغی هم لزوماً مؤثر نیست، بعضی از شیوهها
اتفاقاً اثر عکس دارد!
این امری بدیهی است که بستههای سیاستی غیرمستقیم از سیاستهای
مستقیم مؤثرتر واقع میشود و حوزه باید در سیاستگذاریهای تبلیغیاش این مطلب را
لحاظ نماید؛ یعنی به جای اینکه پیشانی مباحث، بحث فرزندآوری باشد، میتواند ذیل
آموزش اخلاق خانواده، همسرداری و فرزندپروری، به فرزندآوری هم بپردازد.
در قانونی که إنشاءالله تصویب خواهد شد همه دستگاههای اجرایی
را موظف کرده است که برای کارکنان و مستخدمینشان، دورههای فرزندآوری و
فرزندپروری برگزار کنند. اینها نیاز به محتوا و استاد دارد و نگاهها همه به سمت
حوزه است که متأسفانه هنوز در این زمینه اتفاق خاصی نیفتاده است.
ابتدای انتصاب آیتالله اعرافی، جلسهای با ایشان تشکیل و
تصمیماتی گرفته شد، کارهایی صورت گرفت و مؤسساتی پای کار آمدند اما کار منسجمی روی
نداد و خروجیها در حد برگزاری چند دوره و چاپ چند جلد کتاب بود.
بیشتر کارهایی که میبینید به صورت خودجوش شکل گرفته است و نگاهی یکپارچه پشت آنها نیست. بعضی از منبریها با سلایق شخصی تبلیغ فرزندآوری را شروع کردند و حرفهایی زدند که اتفاقاً مقاومت جامعه را نسبت به فرزندآوری بیشتر کرد و برای نهاد دین هزینه ایجاد شد. اخیراً از طرف حوزه علمیه جمعی تحت عنوان ستاد راهبردی جمعیت حوزه تشکیل شده تا اقدامات منسجمی در آن برنامهریزی شود.
البته این اشکال هم وارد است که گاهی در چنین
بحثهایی اصلاً حوزه علمیه را در سیاست نویسی ها دخالت نمی دهند، بلکه بعد از
تصویب و هنگام اجرا از حوزه استمداد می کنند، شاید اینجا هم چنین اتفاقی افتاده
است!
اتفاقاً در این مورد هنگام سیاستگذاری نظر حوزه هم خواسته شده
است.
آقای آقاتهرانی، رئیس کمیسیون فرهنگی وقت، به شکلی رسمی نظرات حوزه را گرفت و حتی
بعد از آن هم در طول فرآیند تصویب، از قسمتهای مختلف حوزه نظرات تکمیلی شان را درخواست
کردند.
ورای همه این صحبتها، برای مسئله جمعیت ما نیاز به یک کنش
اجتماعی داریم؛ باید یک همدلی و همراهی بزرگ اجتماعی اتفاق بیفتد تا بتوانیم این
بحران را مدیریت کنیم. برای تحقق این مهم نیاز است ابعاد مختلف آن فرهنگسازی شود
و جامعه و محیطی دوستدار کودک ایجاد شود.
حوزه و روحانیت میتواند برای تحقق این فرهنگ، نقشی محوری
ایجاد کند. شبیه جریانی که در خصوص مواسات و همدلی شکل گرفت و روحانیت از ظرفیت هایش
به خوبی برای بسیج مردمی استفاده کرد، باید در خصوص فرزندآوری هم شکل بگیرد. مثلاً
در محله ها و در مقیاس های خیلی کوچک، خود مردم از خانمهای جوان باردار حمایت
کنند، برای ایشان خرید کنند، تا حدی دغدغه های مالیشان را مرتفع کنند، برای
مراقبت بهداشتی ماما را به خانهشان ببرند و... . همین کارهای به ظاهر کوچک، اگر
توسط خود مردم در حدی وسیع صورت پذیرد، فرزندآوری را در جامعه دوباره شکوفا میکند.
راجع به کمپینها نیز خیلی میشود ایدهپردازی کرد؛ مسجد دوستدار کودک، هیئت
دوستدار کودک، محله دوستدار کودک و... .
البته یک بحث جدی در حوزه خواهران و مبلغین خواهر است که انتظار میرود ایشان نیز عامل به این جریان باشند و در جهت ایجاد الگوی مطلوب فرزندآوری برای زن تراز نظام اسلامی نقش ایفا کنند.
یکی از تبعات کاهش فرزندآوری برای کشور ما که حاکمیتی شیعی دارد،
رشد اقلیتها و بهدنبال آن اثراتی است که ممکن است بر حاکمیت داشته باشد. سؤال
بنده این است که آیا برای کنترل این جریان سیاست مشخص و مدونی داریم؟
نه، نداریم. به نظر بنده بزرگ کردن این جریان، تا حدود زیادی پشت
صحنه سیاسی دارد. طبق آمار فرزندآوری در اهلسنت هم کاهش زیادی پیدا کرده است؛ اگر
آنها 7 فرزند میآوردند، الآن حدود 3 فرزند دارند. حتی در مناطقی از کشور،
فرزندآوری اهلسنت از شیعه پایینتر است! نباید از این موضوع غافل بود، اما ضریب
زیادی دادن به آن هم خطاست.
مانند برخی افراد نمیخواهم بگویم به بنبست سیاستی رسیدیم اما
در وضعیت جدیدی وارد شدیم که هیچ سابقهای نداشته است. در جامعه فعلی ما، چیزهایی که
قدیم برای فرزندآوری ایجاد انگیزه میکرده است، دیگر وجود ندارد؛ الآن دیگر کسی
برای ثروت، قدرت و آبروی بیشتر، اقدام به فرزندآوری نمیکند.
در گذشته، نقش دین برای فرزندآوری، نقشی حمایتی بوده و به نوعی
موانع را رفع میکرده است. در آن زمان دین نقش انگیزشی نداشته، بلکه موانع باروری،
از قبیل سختی بارداری، درد زایمان، خطرات هنگام زایمان و دشواری بچهداری را با
بیان ثوابهای فراوان برای خانمها رفع میکرده است.
اکنون ما میخواهیم نقش حمایتی دین را به نقشی انگیزشی
تغییر دهیم، زیرا دیگر عوامل انگیزشی قدیم برای این جامعه کاربرد ندارد. بنابراین
کار دشوار و پیچیدهای داریم چون وضعیت کاملاً جدید و بیسابقه است.
انسانها در زمانهای برای ثروت، قدرت و آبرو بچهدار میشدند،
اما حالا باید به آنها بگوییم برای جلوگیری از پیریِ جامعه بچهدار شوید. آیا این
برای بچهدار شدن، انگیزهای کافی است؟! آیا او نمیگوید: مگر جامعه فعلی برای من
چه کرده است که من بخواهم برای جامعهای در آینده سختی بکشم!
درست است مردم به راحتی، خودشان را فدای آینده جامعه نمی کنند
اما بعضی از ایشان برای دین حاضرند فدایی شوند؛ یعنی بگوییم: برای بقای امت اسلام سختی
بکش و بچهدار شو! هر چند تعداد کمی از مردم جامعه ممکن است این گزاره برایشان
ایجاد انگیزه نماید اما ظاهراً این تنها انگیزهای است که میتواند تا حد بالایی
مردم را ترغیب نماید.
البته همانطور که اشاره کردم، باید تنوع مخاطب را در نظر
بگیریم، زیرا برای برخی فرزند جامعه و فرزند امت اسلامی، جذابیتی ندارد. اینجا
حالت دیگری هست که ما باید بگوییم: برای خودت بچهدار شو! بالاخره انسان روزی پیر
و از کار افتاده میشود و باید در تنهایی گذران عمر کند، اینجاست که اگر فرزندی
داشته باشد میتواند از او حمایت کند.
یعنی این عده از مردم را متوجه این معنا کنیم که فرزند یعنی
حامی انسان در دوران تنهایی و از کارافتادگی، فرزند یعنی بقای نام او بعد از مرگ و
نابودی و... .
انگیزه دیگری، که معمولاً ابزار فیلم های غربی قرار می گیرد، بیان
جذابیت های بچه در سنین طفولیت اوست؛ جذابیت هایی مانند بازی و شیرینکاریهای او.
البته بنده این عامل را محرکی قوی برای اتخاذ تصمیم بزرگ بچه دار شدن نمی دانم اما
می تواند کمکی برای سایر عوامل شود.
باید روی این انگیزهها بسیار کار شود و در عمل نشان داد،
انسانی خوشبخت است که تنها نباشد و کسی را برای حمایت داشته باشد. حتی این معنای
باقیات الصالحات بودن فرزند را برای جوامع دینی ترویج کنیم که فرزندت بعد تو یادت
را زنده نگه میدارد، برای تو خیرات می کند، به نام تو وقف انجام می دهد، به یادت
مجلس روضه برگزار می کند.
الآن اصلاً لازم نیست آقایان روی منبر بروند و مردم را خیلی مستقیم دعوت به فرزندآوری کنند، بلکه باید با بیانی داستانی یا به هر صورت دیگری، خوبیهای فرزندآوری برای مردم بازگو شود. مردم را تشویق کنیم برای پدر و مادرانشان خیرات کنند و نامشان را زنده نگه دارند تا بقیه نیز حداقل به خاطر زنده ماندن نام و یادشان بعد از مرگ، به فرزندآوری علاقهمند گردند.
ثبت دیدگاه
تلفن : | کد پستی: | رایانامه: |
051-32008497 | 9154656386 | shora@mailkh.com |
051-32008118 |