تاریخ انتشار :
۱۴۰۱/۰۵/۱۰
حجتالاسلاموالمسلمین نظافت یزدی در گفتگو با مجله «طلیعه ۱۴۱۷»:
آنچه در ادامه میخوانید، گفتگوی حجتالاسلاموالمسلمین محمدجواد نظافتیزدی، از اساتید حوزه و دانشگاه و مدیر مدرسه علمیه حضرت مهدی(عج) با فصلنامه «طلیعه ۱۴۱۷» است که در سومین شماره این مجله به چاپ رسیده است:
ارزیابی
شما از شرایط فعلی ارتباط حوزه با بدنه مردم و جامعه چیست؟
ارتباط
حوزه با بدنه جامعه در حد مطلوب نیست. ارتباطات ضعیف یا بد یا قطع است یا آنهایی
که ارتباط دارند، کیفیت مطلوب ندارد. شاهدش هم اینکه پیامهایی که روحانیت توزیع
میکند، به مردم نمیرسد، در سطح عالیاش هم که مراجع یا مقام معظم رهبری باشند همینطور
است. کتابهایی که از ناحیه روحانیت چاپ میشود تیراژش بالا نیست. مخاطب خاصی و محدودی
دارد. بله، مثلاً در شبهای قدر و روز عاشورا جمعیت زیادی هستند، ولی این سبب نمیشود
که تأثیر گذاری لازم را داشته باشیم؛ یعنی روحانیت به عنوان مسئول تغذیه صحیح فکری
مردم و درمان مشکلات و آسیبهای روحی آنان، این ارتباطات برایش سازنده نیست.
امیرالمؤمنین
فرمود اهل تواصل و تباذل باشید؛ یعنی یک ارتباط دوسویه با مردم داشته باشید. تواصل
باب تفاعل یعنی خانه آنها بروید، آنها خانه شما بیایند. تباذل اهل هدیهدادن
باشید. فرمود: «المؤمن آلف و مألوف»، مومن الفت میگیرد و الفت میپذیرد. الفت این
نیست که دیگران سراغش بیایند، خودش به سراغ مردم میرود، خودش سلام میکند، خودش
محبت میکند و الفت میپذیرد. یعنی اینکه اگر دیگران سلام کردند یا به طرفش آمدند،
با روی باز آنها را میپذیرهد و ارتباط را پس نمیزند.
ما
در این جهت آموزش ندیدیم و بحثهایی که در اسلام و سیره ائمه درباره ارتباط هست، توجه
نکردیم. در روایت است «تعلّم حسن الاستماع» یاد بگیر خوب گوش دادن را. ما حوصله
نداریم درد و دل مردم و اظهار نظرشان را گوش بدهیم، چراکه میفهمیم برداشتش از
صحبتهای ما و دیدش چیست.
پیامبر(ص)
چنان خوب گوش میدادند که: «یقولون هو أُذُن»؛ اصلا این سراپا گوش است. قرآن میگوید:
«تواصوا بالحق» مؤمنان یکدیگر را سفارش به حق میکنند، نمیگوید وصیت کنند، یک نفر
نه. پس ما به عنوان روحانی یا امام جماعت میدان را باز کنیم تا مردم ببینند که گوش
شنوا داریم. حرفها را بشنویم، آنهایی که مشکل درند، درصدد رفعش بر بیاییم و آنهایی
که اشکال وارد نیست، توضیح بدهیم و رفعش کنیم، این تواصی بسیار اهمیت دارد.
ارتباط
نباید متکبرانه باشد، مردم از تکبر بدشان میآید. آدم متکبر منفور خلق خداست. باید
تواضع کاملا برجسته باشد، یعنی باید در سلام کردن پیشقدم باشیم، در نحوه نشستن
متواضعانه بشینیم، در برخورد با مردم که عیبمان را مطرح میکنند بپذیریم و ناراحت
نشیوم و همه آنچه که مربوط به تواضع است.
ائمه
اینطور بودند. فردی امام رضا(ع) را در حمام دید، نمیشناخت، به ایشان گفت پشت من را
کیسه بکش، امام رضا(ع) نگفت که خجالت نمیکشی تو به من میگی این کار را بکنم؟! نه،
شروع کردند به تمییز کردن پشت او و از خدا هم خواستند. بعد دیگران به فرد گفتند
این امام رضا(ع) است. او شرمنده شد، اما آقا به کیسه کشیدن ادامه دادند: «حتی
یُطَیِّب قلبه» یعنی آقا دلداریش هم میدادند که خجالت نکشد.
علت
شکاف دلایل مختلفی دارد، اولاً کیفیت ارتباط خوب نیست، مثلا از موضع بالا باشد،
طرف ناراحت میشود. مثلاً برای کسب رأی ارتباط میگیریم، قرار است مردم خودشان بیایند
و بپرسند که آقا به کی رأی بدهیم، نه اینکه ما به زور بگوییم به فلانی رأی بده. گاهی
هم اتفاق افتاده که اگر به این رأی ندهی دیگر تو کافر یا ضد ولایتفقیه هستی.
این
شکاف ایجاد شده به نگرشها برمیگردد، یعنی نگرش مردم تغییر کرده یا به نوع رفتار
و عملکرد روحانیت برمیگردد؟
شکاف
ایجاد شده به هر دو بستگی دارد؛ یعنی ما مردم را رها کردیم و وقتی مردم را رها
کردیم، مردم از ناحیه شیاطین تغذیه میشنوند و شبهات و شهوات به آنها روی میآورد.
به ویژه روحانیتی که قدرت دارد، یک زمانی ما قدرت نداشتیم و حکومت دست ما نبود،
اما حالا که قدرت داریم و تأثیرگذاری جهانی پیدا کردیم، شیاطین بیشتر به دنبال این
هستند که روحانیت را از مردم جدا کنند. روحانیت اگر پشتوانه مردمیاش را از دست
بدهد، دیگر نمیتواند اهدافش را پیش ببرد. مردم بازوی اجرایی ولی فقیه هستند، مردم
نباشند هیچکاری نمیشود کرد.
حضرت
علی(ع)، مردم که کمک نکردند فرمود: «لا رأی لِمَن لایطاع»؛ یعنی اگر مردم به حرف گوش
نکنند، گویا او اصلاً نظریه خوبی هم ندارد، یعنی نظریاتش روی زمین میماند.
امیرالمؤمنین(ع) بد از رحلت پیامبر فرمودند آیا با دست بریده حمله کنم یا بر این شرایط ظلمانی صبر
کنم. دست بریده یعنی ید جزّاع، یعنی یار نداشتم، اولیای خدا یار میخواهند. همین
عدالت که حکومت اسلامی یکی از اهدفش اجرای آن است، قرآن نمیفرماید که انبیا اجرا کنند،
می فرماید: «لقد ارسنا رسلنا»، بعد آخر آیه میگوید: «لیقوم الناس القسط»؛ تا مردم
اجرا کنند. بنابراین باید توجه داشته باشیم که مردم بسیار اهمیت دارند. وقتی ما
مردم را رها میکنیم نگرشهایشان هم آرام آرام تغییر میکند، متهم میشویم، به ما
بدبین میشوند و وقتی به ما اعتماد نداشته باشند و بدبین شدند، فاصله میگیرند و
از آن طرف دشمن هم تبلیغات میکند.
شکاف
هم تغییر نگرش هست و هم عملکرد. عملکرد بد اثر دارد.
روحانیت
قدیم محبوبیت بیشتری داشت چه تغییراتی صورت گرفته که محبوبیت قبلی را از دست داده
است؟
روحانیت
در گذشته مردمی بودند و با مردم همدردی میکردند. برای مثال در زلزله طبس یا سیل
سیستان و بلوچستان یا هرجای دیگر، مقام معظم رهبری پیشتاز در خدمات اجتماعی است.
در کتاب «خون دلی که لعل شد» آمده است که مقام معظم رهبری نزدیک زمستان خیلی غمگین
بودند. خانم میگویند چرا ناراحتید. میفرمایند امسال کمکی نرسیده است و آنهایی
که از ما برای گرمای خانهشان زغال میگرفتند، چطور امسال جواب بدهیم. خانمشان میگویند
نگران نباشید، طلاهایشان را میفروشند و این کار را میکنند. ایشان قالیهای منزل
را میفروشند و تبدیل به زیلو میکنند و بعد زیلو هم به دیگران میدهند. خوب
ببینید وقتی با مردم همدردی میکنیند، سبک زندگیتان مثل آنها باشد، طبیعتاً
محبوب میشوید. خدمات اجتماعی، هدیه دادن، کمک کردن، احسان و امثال اینها محبوبیت
میآورد. بعد از انقلاب همین روحانیتی که پیشتاز بوده و مردم را به خیابانها آورد
و به دستور روحانیت جبهه رفتند و شهید شدند، حال همین روحانیت پستها رو اشغال کرده
است و چارهای هم نیست، چون الان حکومت اسلامی داریم حقوق هم میگیرد و یکباره سطح
همه اینها بالا میرود. اقوام میبینند و میگویند که ما با هم مبارزه کردیم و با
هم تلاش کردیم، اما این آقا وضعش خوب شد.
امیرالمؤمنین(ع)
در نامه 45 میفرماید که ما باید الگوی ساده زیستی باشیم. ما از آن طرف الگو میشویم
یعنی وضعمان خوب میشود! ماشینهایمان متفاوت میشود و... . بعد از انقلاب عدهای
از روحانیت وضعشان اینگونه شد، خب معلوم است که فاصله ایجاد میشود و ارتباطات کم میگردد
و شایعات اثر میگذارد و این وضعیت به تدریج ایجاد میشود. اینها
اشتباهاتی است که داشتیم.
روحانیت
چگونه میتواند با حفظ کارکردهای اصلی خودش جایگاه مردمیاش را تقویت کند؟
کارکرد
اصلیاش ارتباط است. کارکرد اصلی ما خواندن نیست. آیهای که در حوزه ها برای
مشروعیت سازمان نظام روحانیت میگویند: «لولا نفر من کل فرقه طائفة لیتفقهوا فی
الدین»؛ آخر آیه میفرماید: «لینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم»؛ به سوی مردم برگردند
تا انذار بدهند. اصل کار همین است، ما اصلش را فراموش کردیم. به اهمیت ارتباط توجه
بکنیم. در حوزهها تربیت محور باشیم، نه آموزش محور. الان آموزش محور هستیم، یعنی
مغزها را پر از اطلاعات و اصطلاحات میکنیم و جانها را تحت تأثیر قرار نمیدهیم و
آنجایی که تربیت محوریم، تربیت فردی است یعنی اهل نماز شب باشند، اما قدرت ارتباط
مؤثر با مردم ندارند. مدیران و اسایتد در عمل باید به این روش روی بیاورند.
بعد
که آموزش دادیم میدان عمل هم درست کنیم مثل این سیل که الحمدالله عدهای برای کمک رفتند.
خدمات اجتماعی ایجاد بکنیم، یاد بدهیم که ارتباط کیفیتش چگونه باید باشد. در
ارتباط باید تأکید بر مشترکات کنیم، ارتباط باید کریمانه باشد و احترام بگذاریم:
«و لقد کرمنا بنی آدم». دفع بدی با خوبی بکنیم: «ادفع بالتی هی احسن». ارتباطات
باید مهربانانه باشد باید یاد بگیریم ذره ذره آدمها را رشد بدهیم.
ما
به این موضوع توجه نکردیم و عمدهاش این است که بزرگترهای حوزه باید به روش سلف
صالحشان برگردند. خود طلبهها الان به بزرگترهایشان توجه نمیکنند، چه برسد به
مردم. به عبارت دیگر قطع ارتباط در خود ما هم هست. الگوی طلبهها فقط توی کتابخانه
و سرکلاس درس نباشد، بلکه الگویی باشد که در ارتباطات اجتماعی موفق و مورد مراجعه
مردم هستند.
مجاورت
اجتماعی حوزه با مردم چقدر به تحول مطلوب حوزه میتواند کمک کند؟
به شدت مؤثر است. ببینید پزشکها وقتی استاد دانشگاه هم میشوند، طبابتشان را قطع نمیکنند، اتاق عمل میروند، با بیماران ارتباط دارد، بیماریهای تازه رو میبینند و... . شهید مطهری وقتی که به دانشگاه رفتند و سؤالهای دانشجوها و گرفتاریهای اجتماع را دیدند، از قم به تهران آمدند و این سبب شد که مطالعاتش و تحقیقاتش جهت پیدا بکند و ثمرهاش این کتابها شد؛ یعنی اگر ما ارتباط داشته باشیم و دردها را ببینیم، بعد بحثهای خنثی نداریم علم ما، لا ینفع نمیشود، چیزهای غیر مفید را بحث نمیکنیم و ذهنمان مشغول چیزهایی میشود که بتواند مشکلات را حل کند.
منبع: مجله «طلیعه 1417»، شماره 3، صفحه 80.
ثبت دیدگاه
تلفن : | کد پستی: | رایانامه: |
051-32008497 | 9154656386 | shora@mailkh.com |
051-32008118 |