تاریخ انتشار :
۱۴۰۱/۱۰/۱۱
حجتالاسلاموالمسلمین نظافت یزدی:
حجتالاسلاموالمسلمین محمدجواد نظافت، عضو شورای عالی حوزه علمیه خراسان در آستانه سالروز شهادت سردار سلیمانی و طی گفتوگویی، ضمن بررسی ویژگیهای شخصیتی آن شهید والامقام از ۱۰ شاخص مهم «مکتب حاجقاسم» به عنوان شاخصهای تأثیرگذار بر بازسازی ساختار فرهنگی نام برد.
به گزارش خبرنگار دبیرخانه شورای عالی، سردار شهید سپهبد حاجقاسم سلیمانی را باید یکی از تأثیرگذارترین مردان تاریخ انقلاب اسلامی و بلکه تاریخ معاصر ایران بدانیم؛ مبارزی نستوه که در سراسر جهان اسلام، محبوبیتی زایدالوصف دارد. سرداری شجاع که مجاهدتها و تلاشهای بیوقفه او برای پیروزی جبهه حق، درخور بزرگ ترین پاداشها بود و پروردگار، با قرار دادن نام او در ردیف شهدای بزرگ اسلام، وی را در هر دو جهان، مفتخر و سرافراز فرمود. درباره شهید سلیمانی صحبت کردن و از فضایل و نیکیهای او گفتن، البته کاری شایسته است؛ اما این شایستگی، زمانی اجر مطلوب و تأثیر ماندگار خود را باز مییابد که بتواند از آن انسان بزرگ، الگویی برای نسلهای بعد بسازد؛ الگویی که ما آن را با عنوان «مکتب سلیمانی» یا «مکتب حاجقاسم» میشناسیم. این مکتب، شاخصههایی دارد که وابسته به مشی و ویژگیهای شخصیت فردی و اجتماعی شهید سلیمانی است؛ شاخصههایی که میتواند در بسیاری از سیاست گذاریها و تصمیمگیریهای خُرد و کلان، به ویژه در عرصه مدیریت و بازسازی ساختار فرهنگی کشور نیز، مورد توجه قرار گیرد. در گفتوگویی تفصیلی با استاد محمدجواد نظافت، عضو شورای عالی حوزه علمیه خراسان، به بررسی این شاخصها پرداختیم. آنچه در پی میآید، مشروح این مصاحبه است که در آستانه سالروز شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، تقدیم شما عزیزان همراه میشود.
به عنوان مقدمه
ایام، ایام شهادت حاج قاسم عزیز ماست، مردی که یادِ او، در واقع یاد خدا، اولیای الهی و ارزشهاست. حاجقاسم را باید یک الگوی جامع بدانیم، همه آحاد جامعه به سهم خودشان، میتوانند از این الگو بهره ببرند. تعبیر رهبرانقلاب درباره او شگفتانگیز است؛ ایشان حاجقاسم را به چشم یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درسآموز نگاه میکنند. ما در میان شهدای گران قدرمان، نداریم شهیدی را که دربارهاش چنین تعبیری مطرح شدهباشد. حاجقاسم، افزون بر ویژگیهای مشترکش با دیگر شهدا، امتیازاتی داشت که خاص خود او بود. حاجقاسم را میشود در بسیاری از عرصهها، یک الگوی تمامعیار دانست. او در زندگیاش، به کسب یک فضیلت و خوبی اکتفا نمیکرد. تعبیری داریم در تعقیبات نماز ظهر؛ میفرماید: «والغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ»؛ خدایا از تو میخواهم که از هر نیکی و فضیلتی، سهمی داشتهباشم. تعبیر بسیار زیبایی است. حاجقاسم در زندگیاش، دقیقاً چنین رویکردی داشت؛ در همان حالی که به وظایف اصلیاش عمل میکرد، از فضایل دیگر غافل نبود، از نماز شب، از زیارت عاشورا، از یتیمنوازی، از تشویق یک کارگر، از تکریم یک هنرمند متعهد؛ هر کاری از دستش بر میآمد، انجام میداد و میکوشید، به سهم خودش، شکاف بین نسلها را پُر کند و وحدت و انسجام ملی را برای مردم به ارمغان بیاورد.
اخلاص، اخلاص، اخلاص
حاجقاسم مثل همه شهدای عزیز ما، مُخلص بود و فقط رضایت خدا را در نظر میگرفت. این خلوص نیت را هم باید محصول 40 سال درگیر شدن مستقیم او با مسئله مرگ بدانیم. خدا در قرآن، درباره انبیای خودش میفرماید: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ» (ص - 46) ما اینها را، چون به طور ویژه به یاد قیامت بودند، چنین خالص کردیم. برای داشتن چنین رویکردی، حاجقاسم به دنبال مطرح کردن نام خودش و دیده شدن نبود و نیازی هم به دیده شدن نداشت. کسی که متوجه باشد خداوند در هر زمان و هر مکانی ناظر اعمال اوست، دیگر نیازی ندارد که خلق او را ببینند. وعده خداوند این است که نام بندگان مخلص خودش را بر سر زبانها بیندازد: «وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ» (انشراح - 4)؛ میفرماید که ای پیامبر! ما تو را بلندآوازه کردیم. خداوند بندگان مخلصش را در دنیا، چنین مورد عنایت قرار میدهد، هرچند که این بندگان مخلص، به دنبال نام و نان نیستند. در فعالیتهای فرهنگی و تلاش برای اصلاح آن هم، باید اخلاص داشت.
خلاقیت
یکی از ویژگیهای حاجقاسم این بود که اخلاص خودش را با 40 سال مجاهدت آمیختهبود. خداوند فرمودهاست: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» (عنکبوت-69)، کسانی که در راه خدا جهاد میکنند، آن هم جهادی مخلصانه، ما راهها را به آن ها نشان میدهیم. اسم این آیه را میشود «آیه خلاقیت» گذاشت؛ یعنی اگر کسی هم اخلاص داشتهباشد، هم ناامید نباشد و تلاش کند و پیگیر باشد، خدا او را در بنبست نمیگذارد و راههای جدید را نشانش میدهد، به او خلاقیت میبخشد. حاجقاسم به همین دلیل، اهل ذوق و ابتکار بود و اصلاً بنبست را حس نمیکرد و امید داشت که خداوند متعال راه را باز میکند.
کشف راههای بهتر
حاجقاسم درگیر مسیرهای معمولی نمیشد. یکی از مشکلات ما در عرصه فرهنگ و همینطور دیگر عرصهها، این است که دنبال کشف راههای جدید نیستیم. در حالی که دشمنان ما، به طور مداوم، راههای جدیدی را برای ضربه زدن به ما پیدا میکنند. در چنین وضعیتی، ما هم باید از خودمان ابتکار داشتهباشیم و به دنبال کشف راههای بهتر برویم. این یکی از امتیازات حاجقاسم بود که با توکل به خدا، خودش را درگیر روشهای معمول نکرد و دایم به دنبال ابتکار تازه و پیدا کردن روشهای جدید و تأثیرگذارتر بود.
علمِ با عمل
حاجقاسم ایمان و عمل صالح را با هم ترکیب کرد. بعضی آدمها اهل برنامهریزی هستند، فکر و تئوری تولید میکنند. در مقابل افرادی هم هستند که باید آن ها را عمل گرا بدانیم، افرادی که دایم در میدان حضور دارند و زیاد اهل تدبّر نیستند اما گروه دیگری هم داریم که از این دو ویژگی، به صورت توامان برخوردارند و حاجقاسم، جزو این گروه است؛ هم اهل فکر و تدبیر و هم عمل گرا. کسی که در میدان عمل است، راههای طی کردن مسیر را بهتر میشناسد. حاجقاسم گرفتار شعار نبود، گرفتار طرح انتزاعی روی کاغذ نبود، اهل عمل بود. اصلاً علم واقعی، علمی است که در میدان عمل محک خورده باشد. ما روایات فراوانی داریم که فرمودهاند علم را به عمل در بیاورید. وقتی این اتفاق بیفتد، اشتباهاتی که ممکن است در آن علم وجود داشتهباشد، در میدان عمل شناخته و اصلاح میشود. کاش برنامهریزان فرهنگی ما هم، اهل علم و عمل توامان باشند. چه بسا برخی از افرادی که در اتاقهای فکر، به تولید طرح مشغول هستند، هیچ تجربه میدانی ندارند و از کارها سر در نمیآورند و به همین دلیل، طرحهایشان انتزاعی است و نمیتوان از آن ها نتیجهای گرفت. باید ایده و فکر درست را با عمل آمیخت. این وعده خداست که به عمل نتیجه میدهد، وقتی عمل گرا باشیم، آن هم عمل گرایی مبتنی بر فکر و تدبیر، حساب شده و مخلصانه، خداوند به عمل ما اثر میدهد و این عمل، عامل را زنده میکند. خداوند میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً» (نحل - 97)؛ هرکس، چه زن و چه مرد، عمل صالح انجام دهد، او را با حیات طیبه، زنده میکنیم. حاجقاسم و یارانش، همیشه پویا و زنده بودند و هستند و این، نتیجه عمل مخلصانه آن هاست که با تدبیر و امید به نصرت الهی آمیخته شده. چقدر امروز در جامعه خودمان، به چنین نشاطی نیازمندیم.
از تو حرکت، از خدا برکت
یکی از ویژگیهای حاجقاسم این بود که منتظر اعتبار نمیماند. ما معمولاً وقتی میخواهیم کاری را شروع کنیم، اول منتظریم که میز و صندلی و دفتر و دَستک فراهم شود، به ما ساختمانی بدهند، بعد نخستین قدم را بر میداریم اما حاجقاسم اینطوری نبود؛ او قدم را بر میداشت و امکانات، پشت سرش میآمد؛ این وعده الهی است: «إِنْ تَنْصُرُوا الله یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ» (محمد-7) تو حرکت کن، پروردگار قدمت را تثبیت و تو را یاری میکند؛ یعنی از تو حرکت، از خدا برکت. کسانی که در شروع کار، منتظر اعتبار و امکانات میمانند، معمولاً توفیق چندانی به دست نمیآورند. از طرفی، کسی که با حداقل داشتهها، وارد مرحله عمل میشود و سعی میکند مشکلات را از سر راه بردارد، وسط این معرکه ساخته میشود. حواسمان باشد، کسی که میخواهد از طریق کار فرهنگی به جامعه خدمت کند، اگر خودش ساخته نشود، نه میتواند به دیگران خدمت کند و نه قادر است از کارش فیض ببرد. امثال حاجقاسم، هنگام خدمت به خلق خدا، در واقع به خودشان هم خدمت میکنند، روز به روز رشد می کنند و نورانیتر میشوند. کسی که از همان ابتدای کار، با وعده نصرت الهی و با همان امکانات و داشتههای موجود، وارد میدان میشود، وقتی نصرت الهی برسد، بر ایمانش افزوده و گره از کارهای دنیایی او گشوده میشود و به اهدافش هم میرسد. متأسفانه وقتی از برخی مسئولان و افراد دستاندرکار امور فرهنگی میپرسیم که چرا توفیقی حاصل نشدهاست؟ یا اینکه چرا قدمی برداشته نمیشود؟ فقدان اعتبار را بهانه میکنند؛ در حالی که در بسیاری از مواقع، کار از جای دیگر مشکل دارد.
شجاعت داشته باش
یکی از ویژگیهای شخصیت حاجقاسم، داشتن شجاعت و تدبیر به صورت توامان بود. گاهی برخی شجاع هستند، ولی تدبیر ندارند و برعکس، ممکن است تدبیر داشته، اما از شجاعت بیبهره باشند؛ جرئت ندارند بیایند وسط معرکه. امیرمؤمنان(ع) در یکی از حکمتهای نهجالبلاغه میفرمایند: «إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ»، از هر کاری که میترسی ، خودت را در آن بینداز؛ سختی پرهیزکردن و دلهره شروع یک کار، خیلی عظیمتر از آن چیزی است که تو فکر میکنی. اگر تدبیر و مشورت به تو میگوید که کار مد نظرت درست است، ولی باز هم برای انجامش دلهره داری، باید بر این دلهره غلبه کنی، بروی و عرصههای جدید را کشف کنی و از چیزی نهراسی. ویژگی حاجقاسم این بود که بعد از بررسی و مشورت، به خط میزد و عرصههای جدید را کشف میکرد و البته، خدای متعال نیز، یار و یاور او بود.
توکل واقعی نه توکل خیالی!
حاجقاسم اهل توکل بود، اما نه توکل خیالی! ما دو نوع توکل داریم؛ واقعی و خیالی. حاجقاسم اهل دعا بود، اهل توسل و توکّل؛ اما به علت دعا و توکّل، خودش را مستغنی از تدبیر و تعقّل نمیدانست و استفاده از اسباب الهی را ضروری فرض میکرد. با همان امکانات کم و البته با تدبیر، جلو میرفت و هنگامی که دلشورهای به سراغش میآمد، توکّل میکرد. توکل واقعی یعنی همین؛ یعنی از اسباب الهی استفاده کن، تدبیر و تعقل را به کار بگیر و بعد، با توکل به خداوند، دیگر نگران هیچ چیز نباش. خداوند میفرماید: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى الله إِنَّ الله یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» (آلعمران - 159)، اول مشورت کن، وقتی به نتیجه رسیدی و تصمیم گرفتی، دیگر به نگرانیها توجهی نداشتهباش. چون ممکن است در این شرایط، وهم و خیال و وسوسه شیطان به سراغ آدم بیاید و نباید در چنین وضعیتی، به این تردیدها و ترسها توجه کنیم.
حمایت از طالوتهای روزگار
چرا حاجقاسم گُل کرد و الگو شد؟ آیا او یک استثنا بود و دیگر نمیشود مانند حاجقاسم را پیدا کرد؟ چنین نیست. رهبر انقلاب هم گفتند که ما در میان جوانانمان، میتوانیم هزاران حاجقاسم، هزاران سردار سلیمانی بالقوه داشتهباشیم. قطعاً ویژگیهای شخصیتی حاجقاسم و استعدادهای ذاتی او، در این رشد و ترقی، نقش مؤثر داشت، اما نباید فراموش کنیم که این استعدادها، به دلیل میدان دادنِ به او، مرحله شکوفایی را تجربه کرد. متأسفانه امروزه، ما برخی افراد را میبینیم که پستها و مناصب را گرفتهاند، خودشان هیچ حرکتی نمیکنند و به دیگران هم میدان نمیدهند؛ نمیگذارند جوانان وارد میدان شوند. ما منکر تجربه ذیقیمت افراد پا به سن گذاشته نیستیم؛ این افراد تجربه دارند و برای همین، نظریهپردازهای خوبی هستند، اما این بزرگواران، قاعدتاً نمیتوانند مجریان خوبی هم باشند و باید به تدریج، کار را به جوانترها واگذار کنند. البته جوان تجربه ندارد و نیازمند مشاوره و راهنمایی پیران است، اما نشاط جسمی و روحی و اراده قوی دارد. امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب، به امثال حاجقاسم اعتماد کردند و دارند و امثال حاجقاسم هم، به امام خمینی(ره) و رهبرانقلاب، اعتماد کردند و میکنند. امیرمؤمنان(ع) میفرماید: «وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ»؛ پیروزی زمانی به دست آمد که اینها به رهبر اعتماد و از او پیروی کردند. بنابراین، وقتی از میدان دادن صحبت میکنیم، حرف ما فقط یک رویکرد یک طرفه و فضای صرف را در اختیار جوانان گذاشتن نیست؛ جوانان هم باید به پیرها، به باتجربهها اعتماد کنند و از تجارب آن ها بهره ببرند. باید به افراد میدان بدهیم تا رشد کنند، اما این رشد هم، رشد ناگهانی نیست، یک رشد تدریجی است. در جنگ، یک فرد را در همان ابتدای کار، فرمانده گُردان نمیکنند؛ باید ابتدا فرمانده دسته باشد، بعد فرمانده گروهان و بعد فرمانده گردان شود. ما گاهی فکر میکنیم جوان گرایی یعنی دفعتاً بیاییم و یک جوان گمنام و بیتجربه را در رأس یک کار بزرگ قرار بدهیم. نه! جوان گرایی این نیست. اگر بخواهیم به جوان مسئولیت سنگین بدهیم، مثلاً او را وزیر کنیم، اول باید وی را در ردههای میانی وزارتخانه قرار بدهیم تا هم تجربه کسب کند و خودش را نشان بدهد، هم مقبولیت پیدا کند. وقتی خودش را نشان داد، با یک برنامهریزی درست و دقیق، او را به جایگاهی که برایش در نظر گرفتهایم، برسانیم. ما باید از این افراد گمنام و با انگیزه که به واقع طالوتهای دوران ما هستند، حمایت کنیم. از این جوانان گمنام در کشور زیاد داریم، استعداد فراوان وجود دارد. خودِ حاجقاسم از همان افرادی بود که به او میدان دادند و استعدادش شکوفا شد و او نیز، در کسوت فرمانده ارشد، چنین مسیری را طی کرد. رهبر انقلاب در بیانات شان، در نخستین دیدار دولت آقای رئیسی، به این موضوع اشاره کردند و گفتند: «اگر دولتها و بخشهای فرهنگی دولت به این مجموعههای جوان و علاقهمند کمک بکنند، قطعاً کارهای بزرگی انجام خواهد گرفت و قدمهای خلّاقانهای برمیدارند؛ صدها طرح ابتکاری در این زمینه وجود دارد در اختیار این جوانها، که گاهی اوقات که مثلاً انسان یک تماسهایی با جوانها دارد، میبیند کارهای بزرگی اینها میتوانند انجام بدهند و به ذهنشان میآید؛ خب امکانات میخواهند و امکانات در اختیار دولت است؛ باید حمایت هوشمند انجام شود. استعدادها را کشف کنید، از آن ها حمایت کنید، آزادیشان را تأمین کنید؛ البتّه آزادی در چارچوب اصول قانون.»
ابتکارِ «ایجاد ظرفیت»
حاجقاسم آدم مبتکری بود و یکی از مهم ترین ابتکاراتش را باید کشف و ایجاد ظرفیتهای جدید بدانیم. این ظرفیتهای جدید با پیدا کردن آدمهای قابل و توانمند ایجاد میشود. الان به این رویکرد بیش از هر زمانی نیاز داریم. رئیسجمهور محترم باید افراد خبرهای را مأمور کند و اینها بروند، بگردند، در گوشه و کنار کشور، افراد خلّاق، توانمند و باعُرضه را پیدا کنند و موانع را از سر راه اینها بردارند تا ظرفیتهای جدید ایجاد شود. مشکل امروز کشور ما، مافیاها و تعارض منافعهاست. یک قدرت مافوقِ این مافیاها که توان مقابله با آن ها را دارد، باید بیاید و موانع را از سر آدمهای گمنام و ظرفیتزا بردارد و بگذارد که این افراد، خودشان را نشان بدهند و ظرفیتهای جدیدی را ایجاد کنند. حاجقاسم با تدابیری که داشت، با میدانی که به جوانان میداد، ظرفیتهای جدید خلق میکرد و این، میتواند به الگویی برای مسئولان عالیرتبه ما در همه عرصهها و به ویژه، عرصههای فرهنگی تبدیل شود. باید به فکر تربیت نیروها و افرادی باشیم که به جامعیت حاجقاسم باشند. الان آدمهای توانمند کم نداریم، ولی برای رسیدن به اهداف عالی، نیاز به تربیت آدمهایی است که جامعیت لازم را دارند. باید قرارگاه نیروسازی ایجاد و نیروهای حزباللهی و مخلص، با شاخصهای حاجقاسم تربیت کنیم.
تکیه بر جذب حداکثری
حاجقاسم عزیزِ ما، مرد فرهنگ بود، مرد انصاف بود. او همیشه به جذب حداکثری فکر میکرد، به انسجام اجتماعی. حاجقاسم هیچ کس را از قطار انقلاب پیاده نمیکرد تا میتوانست افراد جدید را به این قطار میآورد. سعی میکرد کسانی را که بریده بودند، دوباره برگرداند و حفظ کند. ما چقدر روایت داریم که میگوید «صل من قَطَعَک»، اگر کسی از تو برید، دوباره به او وصل شو. بعضی از حزباللهیهای ما، انگار خودشان را از این مسئله مستغنی میدانند و فکر میکنند نیازی به کمک آحاد جامعه ندارند. نه! اینطور نیست؛ کشور را نمیشود با جمعیت اقلّی اداره کرد. باید مشارکت حداکثری وجود داشتهباشد و همه به میدان بیایند.
ثبت دیدگاه
تلفن : | کد پستی: | رایانامه: |
051-32008497 | 9154656386 | shora@mailkh.com |
051-32008118 |