تاریخ انتشار :
۱۴۰۲/۰۷/۲۵
گفتوگوی طلیعه ۱۴۱۷ با حجتالاسلاموالمسلمین خسروپناه:
چندی پیش با پیگیریهای مستمر از سوی حوزه علمیه خراسان و با ابلاغ حجتالاسلاموالمسلمین حسن روحانی، رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، مفاد ماده واحده اعتبار و نحوه اعطای امتیاز علمی به مجلات، تأسیس انجمنهای علمی، قطبهای علمی، واحدهای پژوهشی و کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره و آزاداندیشی ...
ارزیابی شما از سیاستهای حوزه علمیه در عرصه پژوهش و تولید
علم در چهل سال اخیر چیست؟
من در حوزه تاکنون سیاست های مدون پژوهشی ندیدم تا ارزیابی از
آن داشته باشم، اما آنچه مسلم است، این است که نظام آموزشی حوزه، پژوهش محور نیست.
کارشناسان دانشگاهها را به نسل اول تا چهارم تقسیم میکنند، اما حوزه هنوز در نسل
اول و آموزشمحور است.
البته حوزه بهلحاظ پژوهشی رشد کرده و پژوهشهای زیادی انجام شده است. پژوهشگاه ها و مؤسسه ها راه افتاده و کتابهای مختلفی نوشته شده است، اما نظام آموزشی حوزه پژوهش محور نیست. یعنی اگر یک برآورد آماری ساده در حوزه مشهد، حتی با ملاکهای محدود، یعنی مثلاً با فضلای درس خارج انجام شود، مشاهده میکنید که چند درصد آنها کار پژوهشی میکنند. نسل دوم حوزه باید آموزش پژوهشمحور انجام دهد. نسل سوم حوزه باید آموزش پژوهش محور کاربردی، یعنی ناظر به نیازهای جامعه باشد. در این مورد که کارهای پژوهشی بسیار ناچیزی انجام شده و ما در حوزه آموزش پژوهشمحور کاربردی بسیار عقب هستیم.
بهتازگی مصوبهای در اختیار حوزه خراسان جهت اعطای مجوز مجلات
علمی پژوهشی و کرسیهای آزاداندیشی اعطا شده است. به لحاظ یک سیاستگذاری صحیح،
حوزه خراسان چگونه میتواند از این ظرفیت استفاده کند؟
بله، این خبر مبارکی است. بنده نیز در جلسات شورای حوزوی شورای
عالی انقلاب فرهنگی که قم برگزار میشود، حضور داشتم و در آنجا تأکید کردم و جزو
مدافعان این بودم که حوزه خراسان مستقل باشد و بتواند مجوز مجله علمی پژوهشی و
برگزاری کرسیها را بدهد و در واقع در بُعد پژوهشی مستقل باشد. مثلاً لازم نیست از
شورای گسترش حوزه قم اجازه بگیرند که یک مرکز پژوهشی راه بیندازند. حوزه خراسان،
بالغ، رشید و توانمند است، هم در علوم معقول و هم در علوم منقول. اساتید فرهیختهای
در رشته های مختلف تدریس میکنند. حتی برخی اساتید و انسانهای فرهیختهای در حوزه
علوم دوره تمدن اسلامی، مانند طب سنتی و هیئت و نجوم یا در علوم خفیه مشغول هستند
که شاید مانند آنها در قم نباشد و حتی دوستان مشهدی آنها را نمیشناسند.
به هرحال وضعیت پژوهشگاه دفتر تبلیغات و بنیاد پژوهشها در مشهد، وضعیت بسیار عالیای است. شاید شناختی که بنده از مشهد دارم، اعضای دیگر شورای حوزوی نداشتند و حتی بعضی از آقایان اعضای جامعه مدرسین مخالفت میکردند، اما الحمدلله این خبر خوب آمده و این استقلال پیدا شده است.
به نظر شما چه سیاستی باید برای استفاده مطلوب از این مصوبه
اتخاذ شود؟
شما الآن یک مصوبه دارید. مصوبه غیر از ساختار است. شما یک ظرفیت پیدا کردید، اما ساختار حوزوی و آموزشی باید تغییر کند. ابتدا نیز باید از اساتید شروع کنید؛ ابتدا اساتید درس خارج و سپس اساتید سطح. میتوان برای اساتیدی که اهل کار پژوهشی نیستند، مثلاً دورههای روش تحقیق و پژوهش برگزار کرد. حوزه نیز میتواند مصوب کند که هر استادی که سطوح عالی تدریس میکند، چه سطوح عالی علوم عقلی، چه سطوح عالی علوم نقلی، باید سالی یک مقاله علمی پژوهشی بنویسد و مورد تشویق نیز قرار بگیرد. مسائل زمینمانده زیادی داریم. مسائلی در حوزه فقهالحدیث و علوم حدیث، رجال، درایه، بخشهای فقهی، فقه نظام، فقهالاجتماع، فلسفه، و... که روی زمین مانده است.
گامهای بعدی چگونه باید باشد؟
کم کم باید همراه با تشویق مالی، از اساتید مدارس خواست که
اولاً مقالات پژوهشی بنویسند، ثانیاً مبلغی نیز داده بشود، ثالثاً مجلاتی طراحی
کنید تا هرچه سریعتر مقالات علمی پژوهشی اساتید در مجلات علمی پژوهشی شما چاپ بشود.
این یعنی از این مصوبه استفاده ساختاری ببرید. وقتی استاد اهل تحقیق و پژوهش باشد،
طلاب نیز همینطور میشوند. شما میتوانید همین جشنواره علامه حلی را در سال، دو یا
سهبار برگزار کنید و طلاب را تشویق کنید که مقالات علمی و تحقیقاتی بنویسند. اینها
اقدامات ساختاری است تا حوزه به حوزه نسل دوم، یعنی آموزش پژوهش محور تبدیل بشود. در
مراحل بعدی -که این بعدی الزاماً زمانی نیست- باید تیم هایی تشکیل بدهید تا موضوعات
نیازها را جمع کنند. الآن در مشهد مراکز پژوهشی وجود دارد که نظام موضوعات را نیز
کار کردند. این نظام موضوعات که نیاز جامعه است، مثلاً مربوط به آسیبهای
اجتماعیاند. آسیب های اجتماعی بحثهای فقهی، کلامی، قرآنی و روایی دارد. نظام
موضوعات که شکل گرفت یک سامانه مجازی تعریف کنید تا افراد ناظر به این نیازها، پژوهش
انجام بدهند و در سامانه پژوهشیار ثبت کنند و پس از طی مراحلی، مثلاً ده مرحله،
از آنها حمایت مالی بشود. این فرآیند حوزه را به سمت حوزه آموزش پژوهش محور
کاربردی سوق میدهد.
در مرحله بعد باید تلاش کنید حوزه به لحاظ پژوهشی با دانشگاه پیوند پیدا کند. مثلاً علوم انسانی اسلامی تولید بشود و اینجا با همکاری حوزه و دانشگاه امکانپذیر میشود. مثلاً یک عده از طلبهها در حوزه روانشناسی با اساتید روانشناسی دانشگاه گفتگوهایی داشته باشند و کارهای پژوهشی مشترک انجام بدهند یا در زمینه جامعهشناسی نیز به همین صورت عمل شود. همین تبدیل فتاوای مراجع به قوانین حقوقی، نیاز به کار علمی و تخصصی دارد. درواقع شما حوزه را به نیازهای جامعه پیوند میزنید و از این مسیر فقههای مضاف، فقههای تخصصی و فلسفههای مضاف نیز رشد پیدا میکنند. الآن در حوزه قم برنامهای برای رشتههای تخصصی تعریف شده که میتوانید از تجربه آنجا نیز استفاده کنید.
بفرمایید که وضعیت قم که سالهاست دارای شورای اعطای مجوز زیر
نظر شورای عالی است، چگونه است و تا چه اندازه موفق بودهاند؟
در آنجا تصویب مباحث کند است، اما راهاندازی رشتهها و پژوهشگاهها بد نبوده است. مثلاً در مرکز جامع ولی امر که آقای اعرافی و بنده در هیئت امنای آن هستیم، در آن مرکز فقه سیاسی، اقتصاد، تربیت و فقه جزا در سطح سه و چهار دقیق شده است که شما میتوانید از تجربه آنها استفاده کنید.
لطفاً کمی هم درباره آسیبشناسی فرآیند اعطای مجوزها در قم
بفرمایید.
درباره آسیبشناسی میتوان گفت که عمدتاً مراکز پژوهشی و بعضاً
آموزشی، اقدام به اخد مجوز از وزارت علوم کردند، اما وزارت علوم بودجهای در
اختیار آنها قرار نداده است. متأسفانه این نگاه وجود دارد که عنوان «مورد تأیید
وزارت علوم» تبدیل به یک برند و کلاس شده است. این باعث شده که اولاً ساختار وزارت
علوم را بپذیرند، در حالی که آن ساختار، ساختار پژوهش های ناظر به نیاز جامعه نیست.
ثانیاً، چون در آن چارچوب رفتند ناچار شدند هیئتعلمی بگیرند و حقوقهای مشابه
اعضای هیئتعلمی دانشگاه بپردازند. بنابراین بودجه کم میآورند، توان پرداخت
ندارند و اعتراضها بلند میشود که چرا افزایش حقوق شما مشابه وزارت علوم نیست.
اصلاً رسالت طلبهها که کار علمی و دینی است، تبدیل به رسالت مالی شده است. مثلاً
دانشگاه باقرالعلوم یا پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات، اگر هیئت علمی
به شکل دانشگاهی نداشتند و به شکل حوزوی داشتند، با همین بودجهای که مصرف میکنند،
به نظر بنده میتوانستند سه برابر هیئت علمی داشته باشند و سه برابر تولیدات علمی
ناظر به نیاز جامعه را بالا ببرند. به این مسائل باید توجه کرد.
اکنون که شما یک استقلال پژوهشی پیدا کردید، یعنی میتوانید شورای گسترش داشته باشید و مجوز پژوهشگاه بدهید. مراقب باشید در دام وزارت علوم نیفتید. چه اصراری است که پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی یا پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی زیر نظر وزارت علوم باشند. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه کلاً زیرنظر وزارت علوم است، یعنی بودجه آن را وزارت علوم میدهد. اما بقیه مراکز را چرا باید در چارچوب وزارت علوم قرار بگیرند. خود حوزه باید شاخص داشته باشد تا ارزیابی کند و اعضای هیئت علمی بیشتری از نسل جوان جذب کنند. اگر بررسی شود میبینید که اعضای این پژوهشگاهها عمدتاً مشتمل بر نسل دوم انقلاب هستند، و حالا که میخواهند نسل سوم را جذب کنند میگویند پول نداریم. بنابراین نسل دوم رشد نمیکند و این یک آسیب بسیار جدی است. آسیب دیگر این است که هر یک از این مراکز پژوهشی در قم، یک دکان مستقل از دکان دیگر است، یعنی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه یک گروه علوم سیاسی دارد، پژوهشکده علوم سیاسی نیز یک گروه، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نیز یک گروه. همان افرادی که اینجا کار میکنند، با آنجا نیز قرارداد میبندند. یعنی اینجا هیئت علمی هستند و با آنجا قرارداد میبندند. بعد همان افراد در انجمن علمی علوم سیاسی نیز هستند. سؤال این است که آیا وقت آن نرسیده که با توجه به گستره علوم و نیازهایی که هست، پژوهشگاهها تخصصی بشوند. مثلاً یک پژوهشگاه در حوزه تخصصی علوم عقلی کار بکند. البته بنده با تقسیم علممحور موافق نیستم، بلکه تقسیم موضوع محور مناسب است. پژوهشگاههایی با موضوع خانواده، فضای مجازی، پدافند غیرعامل و... . این موضوعات کارهای پزوهشی، فلسفی و فقهی زیادی نیاز دارد. اگر این ساختار موضوع محور شکل بگیرد، دیگر دکانهای از هم جدا نخواهیم داشت، بلکه یک نظام پژوهشگاهی یا شبکه پژوهشگاهی شکل میگیرد و شبکه پژوهشگاهی به نظام موضوعات میپردازد.
منبع: فصلنامه «طلیعه 1417»، شماره 4، ص 74
ثبت دیدگاه
تلفن : | کد پستی: | رایانامه: |
051-32008497 | 9154656386 | shora@mailkh.com |
051-32008118 |