تاریخ انتشار :
۱۴۰۴/۰۴/۱۸
حجتالاسلام والمسلمین موسویفر عضو کمیسیون تخصصی سیاسی اجتماعی مطرح کرد:
مهمترین مسئله در شرایط کنونی کشور، حفظ وحدت و انسجام ملی زیر چتر ولایت فقیه است. کسانی که دین و اسلام را قبول دارند و دلشان برای این کشور میتپد، کسانی که ملیگرا هستند و میخواهند تمامیت ارضی ایران حفظ شود، باید یکصدا زیر پرچم ولایت فقیه جمع شوند.
به گزارش خبرنگار دبیرخانه شورای عالی، حجتالاسلام والمسلمین سید محسن موسویفر عضو کمیسیون تخصصی شورای عالی حوزه علمیه خراسان در گفتگویی تفصیلی به تحلیل شرایط پیشِروی کشور پرداخته است که در ادامه تقدیم میشود:
به عنوان سوال اول بفرمایی تحلیل شما از شرایط پیش روی کشور و منطقه چیست؟
در 10 سرفصل مطالب را خدمت شما عرض میکنم:
مذاکرات ایران و آمریکا؛ هم فریب هم نعمت
من معتقدم مذاکرات هم فریب بود و هم نعمتی. فریب
بود، زیرا کاملاً روشن بود که نه آمریکا و نه اروپا هیچگاه قصد نداشتند حتی به
اندازه برجام امتیازی به ما بدهند. اگر واقعاً قرار بود به تعهدات خود عمل کنند و
مشکلات حل شود، برجام اساساً قرارداد مناسبی بود. اما دیدیم نه تنها آمریکا از
برجام خارج شد و آن را پاره کرد، بلکه اروپاییها نیز هیچگاه به هیچکدام از مفاد
آن عمل نکردند و از ابتدا مشخص بود که چنین قصدی ندارند.
اینها نشان دادند که در مذاکرات و حتی در
قراردادهایی که منعقد میکنند، هیچگاه پایبند نیستند. اگر به تاریخ آمریکا نگاه
کنید، میبینید که فقط با بومیان خود بیش از 400 قرارداد امضا کردهاند که به هیچکدام
عمل نکردهاند. در قراردادهای دیگر با سایر کشورها نیز، هر زمان حس کردند دیگر
برایشان سودی ندارد، یکطرفه خارج شدهاند. ترامپ از چندین توافق بینالمللی خارج
شد و اروپا هم همینطور. آنها کشور ما را در جایگاهی نمیدانند که بخواهد از موضع
برابر قرارداد ببندد و بعد هم نسبت به آن متعهد باشد.
از دید آنها، مذاکره یعنی اینکه «ما میگوییم و
شما فقط بگویید چشم». اگر چنین نباشد، شما را متهم به عدم همکاری میکنند. اساساً
دیدگاه غرب و اروپا نسبت به شرق و کشورهای جهان سوم، همین است. بنابراین از همان
آغاز مشخص بود که مذاکرات یک فریب است. شاید تنها هدفشان این بود که ما را درگیر
مذاکرات کنند تا خودشان در این فاصله برنامههایشان را پیش ببرند، که همین هم
اتفاق افتاد.
با این حال، از جهتی نعمتی بود. چرا؟ چون اگر مقام
معظم رهبری اجازه مذاکره را نمیدادند، باز هم اسرائیل حمله میکرد؛ همانطور که
اکنون نیز حمله کرده است. این تصمیمی نیست که در یک شب یا یک هفته گرفته شده باشد؛
اسرائیل از یک یا دو سال پیش تصمیمش را گرفته و زمینهسازی کرده است. نکته مثبت
اجازه دادن به مذاکرات این بود که اگر داده نمیشد، کشور و رهبری متهم میشدند به
اینکه اگر مذاکره کرده بودید، جنگی درنمیگرفت. بنابراین، این تصمیم جلوی اتهامزنیها
را گرفت.
ما وارد مذاکره شدیم، با روی گشاده و اعلام کردیم
که آمدهایم برای حل مسئله. حتی گفتیم که حاضر هستیم به هر شکلی که شما میخواهید
اثبات کنیم که برنامه هستهای نظامی نداریم. مذاکره کردیم و بهانهای به دست آنها
ندادیم. اما با وجود اینکه مذاکرات ادامه داشت، مثلاً اگر قرار بود یکشنبه برای
دور ششم مذاکرات برویم، در همان زمان اسرائیل به ما حمله کرد. ترامپ هم از این
حمله بسیار خشنود شد و اعلام کرد که در جریان بوده و اسرائیل عالی عمل کرده است.
نتیجه این وضعیت این شد که افکار عمومی دنیا، چه در
شرق و چه در غرب، چه در داخل کشور خودمان، چه موافق و چه مخالف، همه متوجه شدند که
مذاکرات فریبی بیش نبوده است. ما نیز از این اتهام رها شدیم که اگر مذاکره میکردید،
حمله نمیشد. نه، ما مذاکره کردیم و بسیار جدی هم پای میز نشستیم، اما در همان
میانه راه به ما حمله شد؛ حملهای که هم از منظر حقوق بینالملل محکوم است و هم از
نظر افکار عمومی. هیچکس از آن دفاع نمیکند.
ترامپ نقش آدم دیوانه را بازی میکند
اکنون بسیاری در کشور معتقدند که ترامپ مردی احمق،
غیرقابلپیشبینی و دیوانه است و نباید با او درگیر شد، زیرا خطرناک است. میگویند
او حاجقاسم ما را ترور کرد و ممکن است کشور را نابود کند. اما میخواهم عرض کنم
که اتفاقاً چنین نیست. ترامپ از نظر شخصیتی نقش فردی دیوانه را بازی میکند، نقش
انسانی بیمنطق را ایفا میکند؛ اما در واقع، او یکی از زیرکترین رؤسای جمهور
آمریکاست. بسیار هوشیار است، به همهچیز توجه دارد و یک انسان کاسبمسلک است. اگر
احساس کند کاری برایش سود دارد، تا انتها ادامه میدهد؛ و هر جا احساس کند ضررش
بیشتر از سود است، بدون درنگ عقبنشینی میکند.
نمونهاش را میتوانید در موضوع یمن ببینید. او گفت
یمن را به جهنم تبدیل خواهد کرد و چیزی را سالم باقی نخواهد گذاشت. ناوهایش را
راهی اقیانوس هند کرد و حملاتی پرهزینه انجام داد. اما یمنیها ایستادگی کردند و با
ضربات هوشمندانهای که همزمان به آمریکا و اسرائیل وارد کردند، مقاومت را ادامه
دادند و تسلیم نشدند. آمریکا دید که اعتبارش در حال از بین رفتن است. بهمحض اینکه
متوجه شد این ماجرا برایش صرف نمیکند، بهراحتی اعلام کرد که برگشته است. وقتی
گفتند اسرائیل را میزند، پاسخ داد که ما را نمیتواند بزند. این شخصیت ترامپ است.
بنابراین ایران نباید او را به عنوان شخصیتی بسیار خطرناک نمایش دهد.
نتانیاهو بر اساس ایدئولوژی عمل میکند
ببینید، نتانیاهو فردی است که به دین یهود باور
دارد و منتظر ظهور منجی است. او واقعاً خود را قهرمان این میدان میداند، کسی که
در آخرالزمان مبعوث شده تا اتفاقاتی در جهان رقم بزند که منجر به ظهور شود. ظهور کسی
که آنها به او موعود میگویند، یعنی ماشیح.
او جنگی اعتقادی راه انداخته است، و این نکتهای
است که ما باید به آن توجه کنیم. نتانیاهو نه دیوانه است و نه کمهوش؛ او براساس
ایدئولوژی عمل میکند. بر پایه باورهایش برنامهریزی میکند. هدفش این است که
آمریکا و اروپا را نیز وارد جنگ کند و شرایطی را رقم بزند که به باور خودش زمینههای
ظهور منجی موردنظرشان فراهم شود.
مسأله بعد درباره رژیم صهیونسیتی است
رژیم صهیونیستی نشون داده که استاد غافلگیری و زدن
ضربههای رعدآساست. از زمانی که این رژیم به وجود آمده، در جنگ 6 روزه به همه
کشورهای عربی غلبه کرد و تمام آنها را زمینگیر کرد. از راه غافلگیری، چون
دقیقاً میداند باید کی، به کجا و به چه شکلی حمله کند. میداند چه مکانهایی را
بزند که اگر آنجا را منهدم کرد، طرف مقابل فلج بشود. شما دقت کنید اسماعیل هنیه را
در تهران و در امنیتیترین جای کشور زدند. سید حسن نصرالله را 80 متر زیر زمین با
فرماندهان حزبالله و چند سردار ایرانی به شهادت رساند. به محض اینکه شهید صفیالدین
نصب شد، فردا یا پس فردا او را هم به شهادت رساند. تمام فرماندهان رده بالای حزبالله
را در عرض چند هفته از میان برد. با عملیات پیجرها که از قبل کارش را انجام داده
بود، نزدیک دو هزار نفر از نیروهای حزبالله را زخمی یا نابود کرد. دقت کنید این
کارهایی است که رژیم انجام داده و شوخی نیست، اینها اقدامات زمانبر و حساسی است.
در همین جنگ 12 روزه، فرمانده کل سپاه، رییس ستاد کل نیروهای مسلح، فرمانده هوافضا
و 10 فرمانده دیگر که در جلسه بودند، چندین فرمانده دیگر و بزرگان هستهای ما را
در عرض یک روز به شهادت رساند. این توانمندی است که اسرائیل دارد و از قدیم هم
داشته و ما این را دست کم گرفتیم.
اما اسرائیل نقاط ضعفی هم دارد. در نیروی زمینی و
حمله زمینی بسیار ضعیف است. نیروی زمینی اندکی دارد که شجاع هم نیستند. در همین
غزه که یک زمین بسیار کوچکی است، بیشتر از ماههاست که مشغول است و هنوز نتوانسته
جواب بگیرد. با حزبالله بیشتر از 40 روز جنگید ولی نتوانست یک کیلومتر جلو بیاید.
اسرائیل به لحاظ زمینی ضعیف است.
در جنگ فرسایشی نیز ضعیف هستند و نمیتوانند در یک
جنگ فرسایشی تاب بیاورند. نه روحیات مردم اسرائیل این است و نه توانش را دارد. از
کشته دادن هم میترسند. این سه تا ضعف باید مورد توجه ما باشد و اینها را تبدیل به
قوت برای خودمان بکنیم. یعنی اگر ما نصف کشورشان را بزنیم، در عرض شش ماه صهیونیسم
جهانی و پولدارها، وضعیت را درست میکنند و در این زمینه هیچ مشکلی ندارند. پالایشگاه،
خیابان، پاساژ و هتلها را بزنیم، هیچ مشکلی ندارند اما اگر 500 نفر از اینها کشته
شوند، فاجعه برایشان اتفاق میافتد. بنابراین ما باید از این نقاط ضعف استفاده
کنیم. نباید بگوییم تلفات گرفتن، اینها را عصبانی میکند.
عربها از سرنگونی جمهوری اسلامی استقبال میکنند
ببینید عربها گرچه 30 کشورند اما اینها هیچ کدام
توان مقابله با آمریکا و اسرائیل را ندارند. بنای مقابله هم ندارند و اصلاً وضعیت
زندگی دنیاییشان به شکلی است که مقاومت را کنار گذاشتهاند و تبدیل به آلت دست
آمریکا و اروپا و اسرائیل شدهاند. عربها از نابودی کشور و جمهوری اسلامی ناراحت
نیستند بلکه از ضعیف شدن و تضعیف ما به شدت استقبال میکنند. شما اگر فقط یمن را کنار
بگذارید و عراق را تا حدی استثنا کنید، هیچ کشور عربی نیست که از تضعیف یا نابودی
ما استقبال نکند یا برای این کار حاضر نباشد سرمایهگذاری کند. این که شما میبینید
برای ما یک احترام کمی قائل هستند، از ترس است. ما باید توجه کنیم که وضعیت عربها
در این شرایط چگونه است.
هماسایگان ایران و نقش آنان
ما از ناحیه افغانستان و پاکستان مورد حمله واقع
نمیشویم. از ناحیه ترکیه هم حمله زمینی یا هوایی متوجه ما نخواهد شد. به نظر من از
دو نقطه خطرهای بالقوه و شاید در هفتههای آینده خطرهای بالفعل وجود داشته باشد.
یکی کشور آذربایجان و شخص الهام علیاُف است که انسان بسیار خائنی است و با رژیم
صهیونسیتی ارتباط دارد و اسراییل کوچکی در منطقه است. توان رزمی خوبی هم دارد.
حدود صد هزار کماندوی آموزش دیده و صدها و هزاران پهباد دارد. توپخانه قوی و
نیروی هوایی قابل قبولی دارد. پادگانهای محکمی ایجاد کرده و آمادگی جنگ هم دارد.
بسیار هم سرسپرده و کینهورز از ایران است کما اینکه در کتابهای درسیشان هم نقشههای
آذربایجان بزرگ را تا قزوین و آذربایجان شرقی و غربی امتداد دادهاند. در تبلیغاتی
که میکنند ایران را غاصب سرزمینهایشان میدانند. اقلیم کردستان هم علی رغم اینکه
ادعا میکند که به ما احترام میگذارد، قابل اعتماد نیست و ایران باید از این دو
نقطه کاملا بر حذر باشد و حواسش را جمع کند که ممکن است اینها ضربات مفصلی به ما
بزنند.
آرایش کشورها در نظم جهانی جدید
نکته هفتم بحث آرایش کشورها در نظم جهانی جدید است.
شکی نیست که جهان در حال تغییر است و دیگر آمریکا و اروپا قدرتهای اول دنیا
نیستند. ما الان مواجه هستیم با قدرتهای جدید از شرق که چین در راس آنهاست. روسیه،
کره شمالی، پاکستان، ایران، یمن و تا حدی هم عراق. اینها الان یک جبهه هستند و در
مقابل آمریکا، اروپا، ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و کانادا قرار دارند. الان بزرگی،
قدرت اقتصادی و قدرت تکنولوژی چرخش به سمت شرق پیدا میکند. طبق گفته رهبر معظم
انقلاب یک پیچ بزرگ تاریخی است و قطعاً غربیها نمیخواهند این آقایی بر دنیا از
بین برود و قطعاً شرقیها میخواهند با سرعت به این سمت بروند. در این میان ایران
در یک منطقه بسیار حساس و ژئوپلوتیک قرار دارد، تضعیف و نابودی ایران اصلاً به نفع
شرق نیست. نه اینکه علاقه و دوستی به ما داشته باشند بلکه برای منافع خودشان تلاش
میکنند. منفعت اینها در نابودی ایران نیست. به نظر من اگر کار به روزهای حساس
برسد، چین، روسیه، کره شمالی و پاکستان به کمک ایران میآیند. اینکه بیایند در
کنار ما بجنگند و جنگ جهانی سوم به وجود بیاید بعید است اما قطعاً کمکهای
اطلاعاتی، اقتصادی و نظامی به ایران خواهند کرد. البته ایران نباید روی آنها حساب
کند.
منافقین، بهائیان و خائنین داخلی
نکته بعدی این است که ما باید در داخل متوجه نفوذ
منافقین بهائیان و خائنین باشیم. منافقین که تکلیفشان روشن است اما بهائیان سالهاست
خودشان را برای چنین روزی آماده کردهاند و اینها مورد حمایت جدی اسرائیل هستند. نفوذ
بسیاری در ردههای بالایی و میانی کشور و حتی در میان مردم انجام دادهاند. اینها
تا پای جان برای نابودی کشور ایستادهاند. دسته دیگر افرادی هستند که خائن به کشور،
نظام و جمهوری اسلامی هستند. عده دیگری هستند که میگویند ما میخواهیم کشور را از
جنگ نجات دهیم و باید با آمریکا و اروپا مصالحه کنیم، چون توان جنگیدن در برابر
آنها را نداریم. اینها هرگونه خیانتی به کشور را خدمت حساب میکنند.
حواسمان باید به این سه گروه باشد. الان زمان
برخورد جدی با آنهاست. چون در شرایط جنگی قرار داریم و در شرایط جنگی هر چیزی ممکن
است. البته با حفظ مصالح نظام و حفظ حقوق افراد و گروهها و بدون اینکه به آنها
ظلمی بشود.
بررسی نقاظ ضعف ایران
نکته بعد درباره نقاط ضعف ما است. ما رصدهای
اطلاعاتیمان خوب نبود، دلیلش هم این بود که ما آسیبهای فراوانی ديديم. ما باید
خبر میداشتیم که اینها میخواهند حمله کنند. ما باید از این همه پهبادی که وارد
کشور شده، از تحرکات در مرزها، خانههای تیمی که تشکیل شده، کسانی که اینها را آماده
کردهاند، کسانی که با ماشین پهپادها را جابجا کردند، ما باید از اینها خبر میداشتیم.
این ضعف بود. ما وقتی دیدیم اوکراین با یک کامیون پهپاد، وارد خاک روسیه شد و آن
همه آسیب زد، باید شصتمان خبردار میشد که ممکن است این بلا را سر ما هم دربیاورند.
نکته دیگر اینکه حفاظت ما از مقامات و ضخصیتها خوب
نیست. پروتکلهای امنیتی رعایت نمیشود. در انگلستان میگویند در زمان جنگ دو
ژنرال حق ندارند با هم سوار یک هواپیما شوند یا چند تا ژنرال در یک مکان عمومی با
هم ظاهر شوند. ولی در کشور ما سردار حاجیزاده و تمام معاونانش در موقعی که جنگ
آغاز شده، همه با هم در یک جلسه حاضر میشوند و متاسفانه همگی با هم ترور میشوند.
آقای سلامی و سردار رشید هم با هم شهید میشوند. فرمانده اطلاعات سپاه هم با
معاونانش به شهادت میرسند. این یعنی این پروتکلها رعایت نشده است. بعضی از این
افراد موبایل به همراه داشتند، شاید واتساپ هم روی موبایلهایشان داشتهاند. اینها
نقاط ضعف ماست.
یکی دیگر از نقاط ضعف این است که مسئولان کشوری و استانی ما متناسب با شرایط کشور و در تراز شرایط جنگی نیستند. بیشتر در اثر زد و بندهای سیاسی نصب شدهاند و در شرایط بحرانی نمیتوانند تصمیمات درستی بگیرند.
بررسی نقاط قوت ایران
در طرف مقابل، نقاط قوت ما قرار دارد. ما حداقل در
سه موضوع دست برتر را داریم:
اول در بُعد ایدئولوژیک ما
باور داریم به وجود خدای متعال که قادر مطلق است، و نیز به وجود امام عصر(عج) که
بر تمام هستی نظارت دارد و از نزدیک اوضاع ما را رصد میکند و وعده یاری دادهاند.
ما به امام حسین(ع) و واقعه عاشورا معتقدیم، و هر زمان که تحت فشار قرار میگیریم،
با الگو قرار دادن امام حسین(ع) که در کربلا به شهادت رسید، اعلام میکنیم که ما
نیز در مسیر شهادت هستیم و از آن ابایی نداریم. ما بر این باوریم که امدادهای غیبی در طول سالهای گذشته وجود داشتهاند و
در آینده نیز شاهد آنها خواهیم بود. ما به ولایت فقیه باور داریم، که انصافاً
ستون خیمه نظام و انقلاب است. اگر ولایت فقیه نبود، نظام به هیچ شکلی دوام نمیآورد.
الان هم عمود خیمه و میخ ایستادگی این کشور ولایت فقیه هست که حضور دارند و هستند
و وجود مبارک شان منشأ خیرات برای کشور است.
دوم در شجاعت و جنگ دیدگی ایرانیان است. ما 8 سال
جنگ دیدهایم، سالها در جبهه مقاومت بودهایم و تجربیات عالی در حوزه جنگ داریم.
شجاعت بسیار خوبی داریم در حالی که اسرائیلیها به پناهگاه میروند و از ترس میلرزند،
ما بچههای عادی ما که ممکن است مذهبی هم نباشند به پشت بامها میروند و عکس و
فیلم میگیرند، جوک میسازند و شوخی میکنند. خانمهای ما مثل همین خانم سحر امامی
چقدر شجاعانه برخورد کرد، کاری که از یک زن غربی و اروپایی بسیار بعید است و در
بین زنان یهودی که اصلاً امکان ندارد. اما زن ایرانی مثل شیر ایستاد و صحنه را ترک
نکرد و رجز خواند.
سوم هم توان موشکی، رزمی و توان جنگهای نامنظم
ماست. به اینها اضافه کنید توان نیروی دریایی و توان غنی سازی هستهای و توان
پدافندی و احیاناً سلاحهای مهمتری که داریم ولی هنوز برای جهانیان رو نکردهایم.
اینها نقاط قوت ماست. اینکه شما از اینجا بتوانید
اسرائیل را بزنید، اینکه حدود یک میلیون نفر نیروی آماده جنگ داشته باشید، اینکه در
جنگهای نامتقارن هم ابزارش را داشته باشید و هم تخصصش را، اینکه شما بتوانید با
زیردریاییهایتان تا کنار سواحل اسرائیل بروید یا تا نزدیکی پایگاههای آمریکایی
بروید و اگر لازم شد از آنجا اهداف را بزنید، اینها توانمندیهای مهمی است.
در زمینه غنیسازی هستهای نیز وقتی شما 60 درصد را
داشته باشید، ظرف ده روز میتوانید غنیسازی 90 درصد بکنید. وقتی شما این توان را
داشته باشید، ظرف دو هفته میتوانید بمب اتم هم بسازید. در قرآن آمده است «و أعدوا
لهم ما استطعتم من قوه» بعد دلیل آورده است که «ترهبون به عدو الله» یعنی اگر لازم
باشد ما با بمب اتم دشمن را بترسانیم. قطعاً کشور در این زمینه تجدید نظر خواهد
کرد به نظرم حضرت آقا استفاده از سلاح هستهای را حرام اعلام کردهاند، نه اینکه
ما بمب اتم داشته باشیم تا به وسیله آن دشمن را بترسانیم. ایشان در این زمینه چیزی
نگفتند و اگر لازم باشد خودشان میفرمایند که اگر بناست ما اینگونه تهدید شویم، ما
هم برای تهدید دشمن بمب اتم میسازیم، حالا اینکه استفاده کنیم یا نه، بحث دیگریست.
استفاده از بمب هستهای حرام است، اما داشتن آن به سبب ایجاد بازدارندگی معلوم نیست
حرام باشد. در حالت اضطرار ما قاعده «الضرورات تبیح المحذورات» را هم داریم یعنی
وقتی حالت اضطراری پیش آمد، هر حرامی حلال میشود. این قاعده ثانویه است که بر همه
قواعد اولی حاکم است. در زمینه پدافند هم نیروهای مسلح عالی عمل کردند و زدن 4 تا
اف 35 که برای اولین بار در دنیا اتفاق میافتد، نکته بسیار مثبتی است. ممکن است
سلاح پلاسمایی هم داشته باشیم که اینها همه نقاط قوت ماست.
تحلیل شرایط فعلی
بحث بعدی تحلیل شرایط فعلی است که الان اوضاع چگونه
است؟ اگر کفه سنگینتر اسرائیل باشد و در جنگ برنده شود و بتواند ما را زمینگیر
کند، اتفاق که متعاقبا میافتد این است که حیثیت جهانی و منطقهای ما از بین میرود.
بحث انرژی هستهای را باید کنار بگذاریم و موشکی و حضور در جبهه مقاومت را هم تمام
کنیم. به تمام معنا خار و خفیف میشویم و باید دهها امتیاز بدهیم. اما اگر کفه ایران
قویتر باشد، آن موقع سعی میکنند فشار روانی را در جامعه زیاد کنند، ترورها را
تشدید میکنند و نارضایتی اجتماعی به وجود میآورند، شورشهای خیابانی و نافرمانیها
را کلید میزنند، برق و آب و گاز و زیرساختها را میزنند تا مردم را تحت فشار
بگذارند. در این شرایط آمریکا حملات محدود هوایی انجام میدهد و یک سری جاهای مهم
را میزند. ایران در چنین شرایطی باید محکم بایستد آمادگی کامل در برابر بمبگذاریهای
خائنین داخلی و اختلال در شبکه خدمت رسانی به خصوص آب و برق و گاز و امکانات زندگی
را داشته باشد. به محض اینکه جایی را زدند، در اسرع وقت درست کند. زیرساختهایی که
هدف قرار میگیرد را به سرعت جایگزین کند و نگذارد وضعیت اجتماعی به شورش منتهی
شود. اگر ایران این شرایط را ایجاد کند، قطعاً آنها تسلیم میشوند و ما تبدیل به
یک قدرت جهانی میشویم.
وظیفه ما چیست؟
نکته بعدی، توجه به وظیفه ما در شرایط کنونی
است؛ اینکه اکنون چه مسئولیتی بر دوش ماست.
1. به نظر من باید بر خاک وطن و ایرانی بودن تکیه
کنیم. در کنار بهرهگیری از اهرم دین، لازم است از همهی کسانی که به کشور و ایران
علاقه دارند بهرهمند شویم، نه فقط کسانی
که به جمهوری اسلامی، روحانیت یا دین باور دارند. بلکه باید از تمامی مردم ایران استفاده
شود.
این ظرفیت حتی میتواند شامل افرادی باشد که پیشتر
مواضعی ضدانقلاب داشتهاند، اما اکنون از کشور دفاع کردهاند؛ افرادی مانند رجبعلی
منصوری، فاطمه حقیقتجو، عبدالکریم سروش، صادق زیباکلام و برخی از هنرمندان که
تعدادشان کم نیست؛ از جمله خانم مریلا زارعی، آقای طنابنده یا حتی همین آقای
رشیدپور. اینها ظرفیتهایی هستند که حمایت جدی خود را از کشور اعلام کردهاند.
برخی از ایشان اعلام کردهاند که حتی حاضرند با اسرائیل بجنگند. باید از این ظرفیت
بهطور کامل بهرهبرداری کنیم.
2. عاقبت کشورهایی مانند لیبی، سوریه،
افغانستان پس از یازدهم سپتامبر و عراق پس از سقوط صدام باید به زبانی ساده و قابلدرک
برای مردم، بهویژه از طریق رسانهها، تبیین شود. لازم است برای همگان روشن کنیم
که این کشورها پیش از جنگ و ورود آمریکاییها در چه شرایطی قرار داشتند و اکنون به
چه سرنوشتی دچار شدهاند.
باید به مردم توضیح دهیم که با ورود آمریکا، هرگز شرایط بهتری ایجاد نخواهد شد. در چنین وضعیتی، کشور در آستانهی تجزیه قرار میگیرد؛ ممکن است هزاران نفر کشته شوند، موج گستردهای از ناامنی سراسر کشور را فرا گیرد و هر بخش از میهن بهدست گروه یا قدرتی دیگر سپرده شود. نتیجه آن خواهد بود که ما برای قرنها نخواهیم توانست سربلند کنیم. این موضوع باید بهروشنی برای نسل جدید تبیین شود.
3. امیدآفرینی واقعی باید بدون اغراق و مبالغه
باشد. ما باید بر نقاط قوت خود تأکید کنیم. بهعنوان نمونه میتوان گفت که قدرت
پدافندی ما به نقطهای رسیده که با سامانهی پدافندی بومی «باور 373» موفق به هدف
قراردادن جنگندهی اف-35 شدهایم. یا اینکه موشکهای ما، با عبور از چندین لایهی
پدافندی، در قلب اسرائیل فرود میآیند. ما از همینجا میتوانیم هر نقطهای را در
درون اسرائیل، که اراده کنیم، نابود سازیم؛ و این، مسألهی کوچکی نیست.
اگر لازم باشد، میتوانیم تمامی پایگاههای
آمریکایی در منطقه را با خاک یکسان کنیم. ما از یمن کمتر نیستیم؛ یمنیها آمریکا
را از کشورشان فراری دادند، در حالی که ما صد برابر آنها قدرت داریم.
باید به مردم گفته شود که جنگ، هم ضربه زدن دارد،
هم ضربه خوردن. قوی بودن ما به این معنا نیست که هیچ آسیبی نخواهیم دید. ممکن است
در این جنگ، یکدهم از امکانات کشور از بین برود، دهها کارخانه و سد تخریب شود،
یا صدها ساختمان ویران شود. نباید انتظار داشته باشیم که هیچ آسیبی متوجه ما نشود؛
این انتظار، منطقی نیست. روسیه، که در حال جنگ با
اوکراین است، تاکنون شاید حدود هزاران نفر کشته داده باشد.
4. استفاده از ظرفیتهای هنر
حماسی، شعر، سرود، شاهنامه، مداحی و فیلمهای سینمایی با مضمون مقاومت، میتواند
به مردم قوت قلب بدهد. نباید این ظرفیت را دستکم گرفت. سرودهایی مانند «ای ایران،
ایران» یا «ای ایران، سرای امید» بسیار تأثیرگذار هستند.
5. نکتهی بعدی، هوشیاری در حوزهی
امنیت داخلی است. امکان وقوع شورش، بمبگذاری، غارت، کاهش ارزاق عمومی و اختلال در
خدمات آب، برق و گاز وجود دارد. وظیفهی ما رصد دقیق این تهدیدات و انجام اقدامات
لازم در زمان مناسب است.
6. از دیگر ضرورتها، رایزنیهای
مؤثر با کشورهای دوست و دریافت کمکهای نظامی و اطلاعاتی از آنهاست. روسیه و چین
میتوانند در این زمینه کمکهای مؤثری ارائه دهند. این رایزنیها باید بهموقع
انجام شود. باید به این کشورها تفهیم کنیم که اگر ایران در این جنگ آسیب ببیند یا
نابود شود، نوبت آنها نیز خواهد رسید.
7. حضور فعال در سازمان ملل،
پیگیریهای حقوقی و درگیر ساختن سازمانها و نهادهای بینالمللی در این موضوع از
دیگر اقدامات ضروری است. بدیهی است که این وظیفه بر عهدهی دستگاه دیپلماسی کشور
است.
نتیجهی بحث اینکه اکنون،
زمانِ جنگِ ارادههاست. این جنگ، برای ایران و جبههی مقاومت از یک سو، و اسرائیل
و جبههی غرب از سوی دیگر، جنگی وجودی به شمار میرود. اگر ما ایستادگی کنیم و
پیروز شویم، نتیجهی آن احیای امپراتوری فارس و تبدیل ایران به یک قدرت جهانی خواهد
بود. اما اگر—خدای ناکرده—شکست بخوریم،
ذلت و تجزیهی کشور در پی خواهد آمد. البته، به یاری خداوند متعال، هرگز چنین اتفاقی
رخ نخواهد داد.
نقش علما، طلاب و روحانیون در این برههی حساس چیست؟
در شرایط کنونی، نفوذ سخنان و مواضع علما و روحانیون
در میان تمام اقشار جامعه مانند گذشته نیست؛ اما قشر مذهبی همچنان به دیدگاهها و نظرات
علما توجه دارند. بنابراین، لازم است در میان این
اقشار، فعالیتهای تبیینی جدی و هدفمند صورت گیرد؛ بهگونهای که مردم احساس کنند علما
و روحانیون در کنار آنها هستند و همراهیشان میکنند.
تبعیت از رهبر انقلاب و فرمانده کل قوا در این
شرایط چه اهمیت و جایگاهی دارد؟
مهمترین مسئله در شرایط کنونی کشور، حفظ وحدت و
انسجام ملی زیر چتر ولایت فقیه است. کسانی که دین و اسلام را قبول دارند و دلشان
برای این کشور میتپد، کسانی که ملیگرا هستند و میخواهند تمامیت ارضی ایران حفظ
شود، باید یکصدا زیر پرچم ولایت فقیه جمع شوند.
امروز هرگونه تشتت و اختلاف نظر ، به ضرر دین و کشور است. رهبر معظم انقلاب الان محور وجودی کشور هستند. علمایی که نظر مخالف دارند باید زیر پرچم ایشان بیایند. متخصصانی که انقلاب را قبول ندارند اما ایران را قبول دارند، باید زیر بیرق ایشان بیایند. باید در یک وحدت ملی و انسجام داخلی پشت سر ایشان باشیم و از ایشان حمایت کنیم. قطعا با این روند از این بحران عبور خواهیم کرد و سرافراز خواهیم بود. انشاءلله
ثبت دیدگاه
تلفن : | کد پستی: | رایانامه: |
051-32008497 | 9154656386 | shora@mailkh.com |
051-32008118 |